۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۹, سه‌شنبه

اسلام ، جمهوری اسلامی و ارزش جان انسان

پس از صدور حکم ظالمانه اعدام علیه شیخ نمر روحانی شیعه توسط رژیم دیکتاتوری عربستان ، کودتاگران مصری دکتر محمد مرسی رئیس جمهور منتخب آن کشور را به اعدام محکوم کردند. خبر صدور  حکم جنایتکارانه اعدام  علیه محمد مرسی در حالی منتشر شد  که حملات  و تهدید های زبانی علیه دولتمردان سعودی  به خاطر محکومیت شیخ نمر به اعدام در میان مقامات جمهوری اسلامی و تریبون های وابسته به نظام به شدت افزایش یافته است . آنها به بهانه دفاع از یک شخصیت مذهبی شیعه ، مقامات سعودی را توبیخ و تهدید می کنند. اما صدور حکم اعدام برای محمد مرسی  توسط کودتاگران قانون شکن که تنها رئیس جمهور منتخب سالهای اخیر آن کشور را به زندان انداخته و به اعدام محکوم کرده اند واکنشی در میان  کودتاپیشگان حاکم بر ایران ، به دنبال  نداشته است. در حالی که محمد مرسی علاوه بر اینکه رئیس جمهور منتخب مصر بوده ، ازشخصیت های مذهبی مسلمان -  سنی  مذهب  - هم به حساب می آید.اما چرا سران جمهوری اسلامی نسبت به این حکم ظالمانه و ضد دموکراسی  ، سکوت اختیار نموده اند؟ برای جمهوری اسلامی چه تفاوتی میان دکتر مرسی و آیت اله نمر وجود دارد ؟ در این مورد نیز مناسب است تفاوت  گفتمان جمهوری اسلامی با احکام شناخته شده اسلامی مورد توجه قرار گیرد.

مهم ترین منبع قانونی در اسلام که هیچیک از طوایف مسلمان نسبت به اصالت آن تردید ندارند آیات قرآن است. البته بخشی از آنچه در قرآن آمده ، به وضوح دارای اعتبارزمانی بوده وبه تصریح خود قرآن ، بعضی آیات آن منسوخ شده است. همچنین برخی از آیات را " متشابه می نامند که امکان ارائه تفاسیر متفاوت از آنها وجود دارد اما برخی آیات و عبارات ،  " آیات محکمات " شمرده می شود که دلیلی برای منسوخ  دانستن  آنها وجود ندارد. یکی از این آیات ،مربوط به ارزش جان انسان است. مطابق این معیار قرآنی ، ارزش جان یک انسان ، بی نهایت است به طوری که " هرکس ، بی گناهی را بکُشد گویی همه انسان ها را کشته است." آیه سی و دوم سوره مائده که بیان کننده این حکم است از قتل نوع انسان سخن می گوید نه قتل مسلمان یا مؤمن به هر یک از آئین  های آسمانی. در این آیه  هیچگونه تبعیضی مشاهده نمی شود. اما  برخی فقها با استناد به برخی روایات ، تفاسیری  از احکام قرآنی  ارائه می نمایند که گویی ارزش جان " زن " کمتر از مرد و ارزش جان " مسلمان " از سایر انسان ها بیشتر است . در عین حال در جمهوری اسلامی حتی نسبت به این تفاسیر تبعیض آمیز ، تبعیض آشکار وجود دارد. در داخل کشور ، کشتن یک مسلمان به دست مسلمان دیگری که به سران حکومت نزدیک است با مجازات رایج در نظام اسلامی ، همخوانی ندارد و اگر زنی در مقام دفاع از خود ، موجب قتل کسی شود که از اراذل حکومتی است ، دفاع او مشروع تلقی نمی شود و باید آماده پذیرش حکم اعدام باشد.
 
نگاه تبعیض آمیز سران جمهوری اسلامی به نوع انسان ، در خارج از مرزها نیز به خوبی قابل مشاهده است. از نگاه نظام ولایت فقیه ،تنها جان انسان هایی محترم است که بتوان به بهانه خون خواهی آنان، نفعی برای مقامات جمهوری اسلامی و نظام حکومتی ایشان ، حاصل نمود. چند سال  قبل ، برای نخستین بار کسی که بیش از دودهه  از مقامات سیاسی طراز اول جمهوری اسلامی بود با اشاره به ریشه ها و پیامدهای جنگ هشت ساله با عراق ، آن را " برادر کشی " نامید. بلافاصله فریادهایی عربده گون، از گوشه و کنار برخاست که چرا نسبت به کشته شدگان بی گناه این جنگ بدون توجه به نسبت آنان با جمهوری اسلامی، اظهار دلسوزی شده است ! این در حالی بود که  اغلب کشته شدگان عراقی ،  انسان های بیگناهی بودند که به زور به جنگ آورده شده بودند . ضمن آنکه مسلمان بودن اکثر آنها ، ایشان را در محدوده تفسیر تبعیض  آمیز فقهای نزدیک به جمهوری اسلامی قرار می داد که ارزش جان ایشان را بالاتر از پیروان سایر مذاهب می داند. سران جمهوری اسلامی  و تریبون های مزد بگیر ایشان ، در آن زمان اظهار دلسوزی نسبت به عده ای سرباز بی اختیار عراقی  را برنتافتند. چند سال بعد از آن ماجرا ، هنگامی که صدام حسین عامل جنگ افروزی علیه ایران اعدام شد نزدیک ترین متحدان سیاسی جمهوری سیاسی یعنی گروههای تندرو فلسطینی، او را شهید نامیدند وبرای او عزای عمومی اعلام کردند. اما هیچ صدای اعتراضی از حاکمان ضدایرانی جمهوری اسلامی برنخاست. برادر دانستن سربازان مسلمان عراقی و دلسوزی نسبت به کشته شدن آنها ، عصبانیت  و غیرت نمایی دستوری در ایران برانگیخت اما ابراز ارادت نان خورهای جمهوری اسلامی در فلسطین نسبت به صدام حسین ، حساسیتی را موجب نشد و این یعنی اینکه " ارزش جان انسان ها در جمهوری اسلامی به میزان نزدیکی آنان به امیال و شهوات سیاسی نظام بستگی دارد نه به ارزش ذاتی که هدیه خداوند به همه انسان هاست."
 
در خصوص این نگاه به جان انسان ، درخارج از مرزهای جمهوری اسلامی نمونه های دیگری نیز  قابل ارائه  است . حکومت بحرین در اقدامی جنایت کارانه، تعدادی از معترضان را به قتل رساند . تعداد این کشته ها براساس آمارهای ارائه شده در رسانه های جمهوری اسلامی ، کمتر از یکصد نفر بود. اما سران جمهوری اسلامی هر روز در رثای کشته شدگان بحرینی اشک ریختند،  چون این اشک تمساح ، در مبارزه سیاسی رهبر جمهوری اسلامی با رقیب منطقه ای  - حکومت اسلامی عربستان - به کار او می آمد.اما نه تنها در برابر کشته شدن بیش از یک صد هزار نفر در سوریه ، واکنش همراه با دلسوزی از سوی سران جمهوری اسلامی مشاهده نگردید بلکه حمایت لجستیک ، مالی و سیاسی ولی فقیه شامل حال دیکتاتور آدمخوار سوریه شد. پیش از آن نیز نگاه مقامات جمهوری اسلامی به " نوع انسان " در برخورد آنان با کشتار انسان ها توسط حکومت های متحد نظام مشاهده شده بود.سران نظام ولایت فقیه در سه دهه گذشته همواره برای سوء استفاده سیاسی علیه رقیب دیگر خود درمنطقه - اسرائیل - حتی در برابر زخمی شدن یک فلسطینی ، داد وفریاد به راه انداخته اند اما کشتار بسیاری از انسان ها در حوزه نفوذ متحدان سیاسی جمهوری اسلامی با سکوت حکومت ولی فقیه مواجه شده است . ازجمله قلع و قمع  خونین صدها مسلمان معترض چچنی به دستور مستقیم " پوتین " و سرکوب همراه با آدمکشی گسترده مسلمانان آیغور توسط دولت چین ، کوچک ترین اعتراض مقامات جمهوری اسلامی را به دنبال  نداشت.
 
در یک کلام ، علیرغم ادعای سران نظام ولایت فقیه  در خصوص اجرای احکام اسلامی ، نگاه آنان به مقوله انسان و ارزش جان انسان ها ، هیچ نسبتی با نگاه تبیین شده در قرآن ندارد. کتاب آسمانی مسلمانان ، کشته شدن حتی یک انسان بی گناه را همانند کشته شدن همه انسان ها می داند. اما از نگاه ولی فقیه و مزدوران او ، ارزش هر چیز تنها به میزان فایده آن برای تثبیت قدرت رهبر جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور بستگی دارد. جان انسان ها نیز مشمول همین نگاه فرصت طلبانه در جمهوری اسلامی است. در نظام ولایت فقیه صدها هزارنفر در جنگ بی حاصل هشت ساله با عراق جان سپردند و میلیاردها دلار از ثروت ایرانیان ، اتلاف گردید. اما سران نظام جمهوری اسلامی  تنها به حفظ حکومت خود می اندیشیدند و ظاهراً برای سرپوش گذاشتن بر بی کفایتی های نظام ، هیچ راهی جز ادامه جنگ و تحریک عواطف مذهبی و میهن پرستانه ایرانیان وجود نداشت .البته  جنگ خانمانسوز هشت ساله، تنها عامل قتل گسترده سی سال گذشته نبوده است. به  بهانه کشته شدن تعدادی  از سران نظام در ترورهای ابتدای دهه شصت ، تا پایان همان  دهه ، هزاران نفر به جوخه های  اعدام سپرده شدند ، گسترش فقر در جامعه که نتیجه مستقیم فساد وبی کفایتی سران نظام بود هزاران دختر و زن ایرانی را به راههایی کشاند که به هیچ وجه، انتخاب آنها نبود، صدها  خود کشی ناشی ازفقر در آمارهای رسمی کشور ثبت گردید و دشمن تراشی های دولتمردان در عرصه بین المللی که موجب کاهش سرمایه گذاری در کشور شد صدها هزار نفر را به کام فقر و نیستی کشاند تا بازهم ثابت شود ارزش جان انسان ها در نظام ولایت فقیه  معادل صفر است  و آنها حاضر نیستند  برای  سرنوشت انسان هایی که مرگ یا زندگی ایشان منفعتی برای نظام جمهوری اسلامی ندارد حتی به صورت ظاهری ، اظهار دلسوزی نمایند.  سکوت یا اشک تمساح  مزد بگیران رهبر در برابر کشتارفله ای انسان ها یا اعدام های انفرادی در سایر کشورها را نیز باید با در نظر گرفتن همین واقعیت ، ارزیابی و تحلیل نمود نه بر اساس معیارهای انسانی و احکام قرآنی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر