۱۳۹۳ مهر ۶, یکشنبه

جواد خوب انگليس ، جواد مرعوب امريکا


حسين شريعتمداري بار ديگر در افشاني کرده و در سرمقاله روزي نامه کيهان، گزارشي از جلسه جواد ظريف در نيويورک ارائه نموده  و به نقل از ظريف  نوشته است : " در صورت شکست مذاکرات ايران و 1+5  ، دوستان ما در انتخابات مجلس آينده شکست مي خورند " . شريعتمداري اين اظهارات ظريف را نشانه عجز در برابر دشمن دانسته است. اگر  وزير خارجه دولت روحاني ، چنين سخني گفته باشد هم مرتکب دروغ گويي شده هم موجب تفريح امريکايي ها را فراهم نموده است . دروغ از آن جهت که ظريف مي داند خامنه اي اجازه نخواهد داد  گروهي غير از اصولگرايان فرمانبر بر مجلس مسلط شوند . اصلاح طلبان  حتي اجازه عيادت از رهبر پروستاتي راندارند چه رسد به نمايندگي مجلس . ساير گروهها - حتي متهمان به اعتدال گرايي - نيز در شرايطي نيستند که بتوانند به صورت مستقل به رقابت با هم پيمانان قبلي خويش يعني اصولگرايان بپردازند. از سوي ديگر ، اين سخن موجب تفريح امريکايي هاست زيرا آنها به خوبي مي دانند خامنه اي تنها در صورتي در جبهه داخلي ، نرمش نشان مي دهد که فشار  قدرت هاي  جهاني  او را به تنگ بياورد. به عبارت ديگر ، اگرآنگونه که ظريف و روحاني آرزو مي کنند   جمهوري اسلامي با قدرت هاي جهاني به ويژه امريکا به  توافق برسد نه تنها با  گشايش در عرصه هاي داخلي ،  راه براي تغيير ترکيب مجلس هموار نخواهد شد بلکه رهبر بر فشارهاي داخلي خواهد افزود.                                                                                                                                                                                                اما آِيا محمد جواد ظريف ، اولين مقام جمهوري اسلامي است که با بست نشيني در محضر غربي ها ، به دنبال حل مشکلات جناح خويش است ؟ براي يافتن پاسخ به اين سؤال ، بايد هفده سال و اندي به عقب بازگشت. در آستانه  انتخابات رياست جمهوري سال 76 ، محمد جواد لاريجاني به انگليس رفت و با نيک براون از مقامات وزارت خارجه آن کشور ملاقات کرد.   لاريجاني در مذاکره با براون ، به او گفته بود که  انگليس بايد از ناطق نوري در برابر خاتمي و جناح  چپ حمايت کند. او براي تحريک انگليسي ها گفته بود "  طرفدران خاتمي ، به شدت غرب ستيز هستند و اگر به قدرت برسند انگليس  و ساير قدرت هاي غربي ، با شرايط نامناسبي در ايران ، مواجه خواهند شد ." اما قبل از آنکه جواد لاريجاني پاداش خوش خدمتي به ناطق نوري و بست نشيني در محضر انگليسي ها را دريافت کند چوب رقابت با علي اکبر ولايتي را خورد.آن زمان ،لاريجاني به عنوان يکي از نزديک ترين ياران ناطق نوري ، براي رسيدن او به رياست جمهوري تلاش مي کرد و گمانه زني ها حاکي از آن بود که در دولت ناطق نوري ، وزارت خارجه به جواد  لاريجاني  مي رسد.  علي اکبر ولايتي  که تا آن زمان به مدت شانزده سال  تصدي وزارت خارجه را به عهده داشت با افشاي مذاکرات محرمانه لاريجاني - نيک براون موجبات رسوايي رقيب احتمالي خود را فراهم نمود.  البته نيک براون بعدها به سفارت انگليس در تهران منصوب شد تا مشخص شود  انگليسي ها با کدام طيف از نظام جمهوري اسلامي ، قرابت و نزديکي دارند.                                                                                                                                                                                                                                                    سخناني که مدير مسئول منفور کيهان به جواد ظريف نسبت داده در خوش بينانه ترين حالت تکرار بست نشيني جواد لاريجاني در سال 76 در لندن است. با اين تفاوت که اولاً تلاش لاريجاني براي حفظ منافع جناحي خود بود اما جواد ظريف در کنار منافع حزبي ، براي رفع تحريم ها عليه مردم ايران هم تلاش مي نمايد.ثانياً خامنه اي کذاب ، بارها دولت انگليس را خبيث ترين دولت نسبت به جمهوري اسلامي دانسته در حالي که تا کنون حتي يک بار عبارت خبيث را براي امريکا به کار نبرده است. پس اگر استمداد ظريف از امريکايي ها قبيح باشد بست نشيني ذليلانه جواد لاريجاني در لندن ، صدها براير  قبيح تر بوده است.                                                                                                                                                                          اينها را نمي نويسم تا حلقه به گوشي اثبات شده خامنه اي و عواملش  به دولتي که آن را خبيث مي نامند را اثبات نمايم . هدف از ياد آوري اين واقعه ، باز کردن چشمان برخي ساده انگاران است که هنوز تحت تأثير اشتلم گويي هاي ضد غربي خامنه اي و سخن گويان فريب کار او قرار دارند و آنها را شجاع مي پندارند. هدف ديگر از اين نوشتار، هشدار به روحاني و همکاران اوست که  حتي اگر به دنبال کسب حمايت معقول بين المللي از خود هستند راه درستي در پيش نگرفته اند. تلاش براي تعجيل در رفع تحريم ها عليه حکومت جمهوري اسلامي  قبل از حل برخي امور داخلي ، تنها به افزايش قدرت غير پاسخگوي خامنه اي منجر خواهد شد که نخستين نتيجه آن ، سخت گيري بيشتر حکومت در انتخابات آتي مجلس خواهد بود. اگر خامنه اي و عواملش بست نشيني يک جواد در انگليس را مي ستايند و  سخن گفتن جواد  ديگر در امريکا را نشانه مرعوب بودن او مي شمارند دليل آن را بايد در منفعت طلبي هاي ضد ملي رهبر جمهوري اسلامي و مزد بگيران او دانست. در اين مورد، سخن بسيار دارم  که  فرصتي ديگر براي طرح آنها لازم است.

۱۳۹۳ شهریور ۲۳, یکشنبه

از " قُطر توپ " احمدی نژاد تا " پیرمرد مفلس " رهبر

ظاهراً فخر فروشی و اظهار فضل  های بی حاصل ، بیماری علاج ناپذیر همه کسانی است که یکی از مناصب مهم جمهوری اسلامی را اشغال می کنند. چند سال قبل ، عده ای از فوتبالیست ها به دیدن احمدی نژاد رفته بودند. او در آغاز سخنان خود خطاب به حاضران گفت : " کدام یک از شما می دانید قطر توپ فوتبال چقدر است ؟ "  چهره متحیر اعضای تیم ملی فوتبال در آن روز شباهت بسیاری  به نگاه  برخی بازیگران صحنه عیادت از رهبر داشت. خامنه ای چند بیت از شعر " پیر مردی مفلس و برگشته  بخت "  پروین اعتصامی  را قرائت و نام شاعر آن را از حاضران سؤال  کرد. عیادت کنندگان هنرمند هم  ضمن آنکه سعی می کردند تعجب خود از میزان تبحر فرهنگی رهبر را به نمایش بگذارند  با اعلام ناآگاهی خویش از نام شاعر ،   رضایت خامنه ای  را کاسبی کردند. این رضایت از خود برتر بینی ، کاملا در چهره رهبر عیان بود.او که از دهان بازمانده کارگردانان ارشد، به خود می بالید ناگهان خود را " قطب عالم امکان " تصور کرد و اظهار داشت : " اخیرا نظرم نسبت به فروغ فرخزاد هم نامناسب نیست "!!!!

آن روز کسی سؤال نکرد  دانستن قطر توپ فوتبال تا چه حد بر ارزشهای فنی یک فوتبالیست می افزاید و اطلاع رئیس دولت از آن چه فضیلتی برای اوست. اما در  مورد رهبر پرسش اساسی تری  وجود دارد:  تسلط او بر شعر " پیرمردی مفلس " مهم تر است یا آگاهی همراه با  مسئولیت پذیری او در مورد میلیونها پیر و جوان مفلس که افلاس آنها ثمره مدیریت فاسد ولی فقیه است؟ اگر اندکی آزادی در ایران وجود داشت باید کسی آمار افزایش فقر در ایران در سالهای اخیر را در برابر خامنه ای می گذاشت وضمن مقایسه آن با جیب های انباشته از دلار تعدادی " شکم گنده " نزدیک به رهبر از اومی پرسید : " آیا می دانید این وضعیت دستپخت چه کسی است؟ "

نمی دانم  آیا واقعاً هیچیک از کارگردانان   که در نمایش اخیر ، بازیگری می کردند شاعر " پیر مردی مفلس و برگشته بخت  " را نمی شناختند یا برای کسب رضایت رهبر ، خود را به نادانی زدند در عین حال ،  بی شک بی اطلاعی چند کار گردان  در مورد یک شعر هرگز قبیح نیست  اما اینکه کسی نتواند  رهبر را در خصوص   تعداد رو به افزایش مفلسان در حوزه حکومتی او مورد پرسش قرار دهد قبیح است. البته چه جای گلایه ؟ در حکومت  خامنه ای ،همانطور  که تبحر احمدی نژاد در مورد قطر توپ فوتبال  ،ارزش تبلیغاتی بیش از خبر رسانی در مورد اختلاس های میلییاردی  او ویارانش دارد شعر خوانی  فخر فروشانه رهبر نیز از ضجه زدن های شبانه روزی  عده ای از هموطنان  مفلس مهم تر است.

 متن کامل شعر پیرمردی مفلس و برگشته بخت را در اینجا ببینید





÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷

۱۳۹۳ شهریور ۲۲, شنبه

اگر به عیادت خامنه ای می رفتم

در  سایت اینترنتی  دفتر رهبر  صفحه ای بازشده تا به گفته مسئولان آن دفتر ، مردم عادی، سخنان احتمالی خود در عیادت  از سید علی خامنه ای را بیان نمایند. من هم به عنوان یک ایرانی که بخشی از هزینه زندگی رهبر و عواملش از اموال متعلق به من  تأمین می شود می خواهم نظرخود را مطرح نمایم .اما از آنجا که یقین دارم  سایت رهبر فقط تملق ها را منتشر می کند ترجیح دادم سخنان خود در دیدار مجازی با خامنه ای را در اینجا منعکس نمایم. قبل از آن ، مایلم بگویم قطعاً برای سلامتی خامنه ای دعا نمی کنم چون بارها از هم لباسان رهبر شنیده ام که هرکس برای سلامت یک ظالم دعا کند در همه ظلم های او شریک است. از طرف دیگر از مرگ خامنه ای هم خوشحال نخواهم شد زیرا  نکبتی که او بر کشور حاکم  کرده با مرگ یک یا دونفر علاج نخواهد شد. اما در عیادت  احتمالی از رهبر  چه خواهم گفت ؟ ملاقات با خامنه ای را با دو پرسش آغاز می کنم. 

1- آیا به  نظر شما آخرت و قیامتی وجود دارد و شما به پاسخگویی در قیامت اعتقاد دارید؟
2- آیا به خوش نامی در تاریخ اعتقاد دارید یا مانند سلف خود، تاریخ را به هیچ می انگارید؟

قاعدتا ً  برای حفظ ظاهر هم که شده، پاسخ خامنه ای  به هر دو پرسش، مثبت خواهد بود.در آن صورت به او یاد آوری خواهم کرد که بر خلاف قرون گذشته ، تاریخ این دوره بسیار دقیق نوشته خواهد شد. زیرا وسایل مدرن اطلاع رسانی ، ریز ودرشت حوادث را ثبت خواهند کرد و تلاش  رهبر و سانسورچی های او ، به آنان برای مخفی نگه داشتن کژی های این دوره ، کمکی نخواهد کرد. به او خواهم گفت هم اکنون برگ های کتاب تاریخ در خانه تک تک ایرانیان در حال نگارش است. به خامنه ای یاد آوری خواهم کرد زمانی که تاریخ دوران حکومت او بازخوانی می شود دیگر نه محسنی اژه ای هست نه قاضی مرتضوی و سردار وحید. در آن روز مردم به یکدیگر خواهند گفت که یک انسان خود خواه ، همه اختیارات حکومت را در قبضه داشت اما به هیچکس پاسخگو نبود.تاریخ خوانان  خواهند خواند و شنید که با حمایت رهبر، میلیارد ها دلار چپاول شد و رهبر با دستور " کش ندهید" مانع رسیدگی به همه آن مفاسد شد. در آن روز ، مردم سخنان  رهبر خطاب به رئیس دولت یازدهم را خواهند خواند که تلویحاً وبلکه به تصریح ، توقف افشاگری در خصوص دزدی های کلان دولت دهم و نهم را خواستار شده است. در آن روز ، کسی نمی تواند دفاع تمام قد رهبر از رئیس فاسد و دروغ گوی دولت های نهم و دهم را از 
مردم مخفی کند.

اگر خامنه ای بگوید به معاد و قیامت اعتقاد دارد از او خواهم پرسید اینکه می گویند در قیامت  " فمن یعمل مثقال ذرة شرا یره " یعنی  چه ؟ آیا برای این همه کژی و تباهی که ثمره بیست وپنج سال حکومت بلامنازع و مطلقه  اوست پاسخی دارد یا همه آن پلیدی ها را در حد " مثقال ذره " هم نمی داند؟ در ملاقات احتمالی ، از خامنه ای خواهم پرسید که آِیا برای پاسخگویی نسبت به حق الناس ، خود را آماده کرده است؟ او برای هزینه کردن میلیاردها دلار ثروت ایرانیان برای اطفای شهوات سیاسی خود در سایر کشورها در حالی بسیاری از دختران و پسران ایرانی از سر فقر به تباهی کشیده شدند چه پاسخی دارد؟ به او یاد آوری خواهم کرد که هیچکس پسر خوانده خدا نیست و اگر قیامتی در کار باشد  او نمی تواند با زور کهریزکی ها و دادستان گاز گیر، مانع حق خواهی کسانی شود که در حکومت فاسد و زورگوی رهبر ، حقوق آنان پایمال شده است. از خامنه ای خواهم پرسید اکنون که در بستر بیماری است به پاسخگویی در روز جزا می اندیشد یا او هم مانند بسیاری از هم لباسان خویش، اعتقادی به قیامت ندارد و در دل به حماقت کسانی که استیقای حقوق خود را به روز جزا موکول کرده اند می خندد؟

ملاقات خود با رهبر را با یک پیشنهاد به  پایان خواهم برد. به خامنه ای  خواهم گفت بسیاری از ستم دیدگان دوره رهبری او ، هم اکنون در میان ما نیستند و حساب او با آنان، به تاریخ و قیامت سپرده شده است. اما او می تواند با یک تصمیم شجاعانه ، میزان بدهی خود به ایرانیان را کاهش دهد. این تصمیم ، پیشقدم شدن در بر چیدن ننگ ولایت فقیه  وتن دادن به ایجاد یک دولت مدرن و پاسخگوست. به خامنه ای  خواهم گفت حتی  در  آنچه بعد از مرگ رهبر انجام شود  مردم او و سلفش را مسئول می دانند.اما اگر یکبار در عمر خود مردانگی کند و این بساط قرون وسطایی را بر چیند  بسیاری ازایرانیان ،  ظلم ها و پلیدی های گذشته او را خواهند بخشید و حتی نام نیکی از وی در تاریخ به جا خواهد ماند.

اینها را نوشتم اما تجربه نشان می دهد که دنیای ستمگران همچون باتلاقی است که با گذشت هر لحظه ، شانس  خلاصی از آن کاهش می یابد.