۱۳۹۳ اردیبهشت ۱, دوشنبه

نامه به یک " ضد ولی فقیه " از آل خامنه ای

 حقیقت آنست که تاچندی پیش مطمئن بودم حکومت سید علی خامنه ای دوام زیادی نخواهد داشت  و بی کفایتی های همراه با فساد گسترده  این حکومت ، موجب خلاصی ملت ایران ازاین ننگ تاریخ ایران خواهد شد. اما اکنون بر این باورم تا رفسنجانی ها و  خاتمی ها هستند و هرروز به نحوی  مردم را از شرایط پس از سقوط این دیکتاتور حقیر می ترسانند عمر این حکومت ادامه پیدا خواهد کرد. پس فعالیت های سیاسی  خود را  با فرض تداوم این بلای آسمانی برای مدتی دیگر ،  تنظیم می کنم .اگر چه متأسفم که بگویم تداوم این حکومت را موجب فروپاشی ایران می دانم . نامه زیر را بر همین اساس برای آقای سید هادی خامنه ای می نویسم. در ابتدا این نکته را بگویم  باهمه مصیبت هایی که اختیارات نامحدود ولی فقیه بر سر کشور و مردم آورده، بعید می دانم  هیچ  صاحب تدبیر منصفی همچنان  به ولایت فقیه معتقد باشد . در عین حال از رودربایستی ها در جناح اصلاح طلب مطلعم . لذا از اینکه سید هادی خامنه ای را " ضد ولابت فقیه " بنامم خودداری می کنم اما با خیال آسوده لقب " ضد ولی فقیه "را به او می دهم و با همین تلقی با او سخن می گویم. سید هادی خامنه ای به ملاقات خانواده هایی می رود که زندانی کینه " ولی فقیه " هستند. سید علی خامنه ای ، با  خشم بسیار در خصوص کروبی و موسوی سخن می گوید و سید هادی خامنه ای در برابر مقاومت آنان سر تعظیم فرو می آورد. سید علی ، با خود خواهی  از  احمدی نژاد حمایت می کرد و سید هادی از نخستین روزها ، رسوایی آفرینی های احمدی نژاد را یادآوری می نمود. سید علی ، با تحمیل نظارت استصوابی ، مجلسی از" گوسفند پیشگانِ دنباله رو" درست کرده وسید هادی از نخستین مخالفان این رویه غیر عاقلانه و استبدادی بوده است .  در یک کلام بگویم رفتار سیدهادی خامنه ای  نشان می دهد او  در سالهای  اخیر  مرحله " انتقاد از  رفتار رهبر" را پشت سرگذاشته و  به" ضدیت علنی با تصمیمات او "رسیده است . لذا بدون هیچ نگرانی،  او را " ضد ولی فقیه در آل خامنه ای " می نامم و برای خلاصی ملت از ظلم  برادر فاسد و دیکتاتورش ، از او استمداد می کنم. نامه زیر با همین هدف نوشته شده است. البته در  این نامه  سعی کرده ام با زبانی که برای خانواده های مذهبی و روحانیون آشناست سخن بگویم. آنان ، درگذشتگان  خود را نیازمند  طلب آمرزش و مغفرت می دانند و از نظر آنان ،  یکی از مصیبت ها برای هر فوت شده ای  " لعن و نفرین عمومی " است .

جناب آقای سید هادی خامنه ای !
سلام . این نامه را کسی برای شما می نویسد که با او به خوبی آشنا هستید. بارها در دفتر شما در خیابان هانری کربن و سپس دفتر روزنامه  حیات نو در جلسات چند نفره و گاه دو نفره ، سخن گفته ایم.  شناخت من از برادرتان - سید  علی خامنه ای -  هم با سخنان شما ، تکمیل شده است و این یکی از دلایل نوشتن این نامه است . من گمان می کنم بخش قابل توجهی از مصیبت های امروز کشورمان به خاطر ویژگی های شخصی یا به عبارت بهتر مشکلات آسید علی آقا در دوران کودکی و جوانی است  و شما تنها عضو خانواده خامنه ای هستید  که می توانید با افشای برخی از آنها، به مردم ایران برای خلاصی از ظلم و فساد کمک کنید. شما نه تنها  دل به رانت نزدیکی با این رهبر بی کفایت نبسته اید بلکه شجاعانه با  برخی اقدامات او مخالفت کرده اید و بابت همین مخالفت ها ، هم حمله چماقداران  رهبر در قم به خود را به جان خریده اید هم گزاف گویی های سخنگویان او  را. شما در سال دوم رهبری سید علی ،  دادگاه ویژه روحانیت را تجربه کرده اید و در سالهای میانی آن ،  توقیف روزنامه خود را. اینها همه نشان می دهد  سید هادی خامنه ای حاضر نبوده به خاطر رانت خواری یا دلخوشی برادر ، چشم بر حقایق ببندد. اما دلیل دیگری هم برای  نوشتن نامه به شما دارم. سید هادی خامنه ای  بخواهد یا نخواهد برادر سید علی است .پس هر گاه یکی از میلیونها ایرانی ظلم دیده و به جان رسیده ، آهی از دل برکشد خواسته یا ناخواسته از " پدر و مادر رهبر "  نیز یاد می کند  که البته دامنگیر عزیزان سفر کرده  سید هادی  هم خواهد شد .   به خاطر بی کفایتی و فساد گسترده ای  که درسایه رهبری سید علی بر ایرانیان تحمیل شده ، صدها هزار پدر و مادر سرپرست خانوار درسالهای گذشته شرمنده فرزندان خود بوده اند. یقین دارم هر یک از آنان  بارها از اعماق دل به مسببین این وضعیت  ، نفرین  و لعن کرده اند ودر این لعن و نفرین ، والدین سید علی را هم بی نصیب نگذاشته اند. هزاران دختر مظلوم ایرانی  به دلیل نیاز مالی به کارهای نا مطلوب تن می دهند . این دختران ،    تصاویر دختران نیمه عریان لبنانی را می بینند  که به پاس ولخرجی های سید علی در لبنان ، تصاویر سید حسن نصراله را دردست دارند و درخیابانهای بیروت می رقصند. آیا این دختران به هنگام آه کشیدن های خود ، نزدیکان سید علی -  مرده و زنده- را بی نصیب می گذارند؟ خانواده دهها هزار ایرانی که عزیزانشان در جاده های غیراستاندارد ایران جان باخته اند وقتی خبر بازسازی صدها کیلومتر جاده در لبنان با هزینه جمهوری اسلامی را می شنوند چه عکس العملی نشان می دهند ودر حق پدر و مادری که سید علی ، بازمانده آنهاست چه می گویند ؟   بعید می دانم سید هادی که من می شناسم  از این عاقبت برای والدین خویش که دستشان از دنیا کوتاه است خوشحال باشد. 

آقای  سید هادی خامنه ای ! همه اینها را نوشتم تا به اصل خواسته خویش از شما برسم. من هرچه در رفتار سالیان اخیر برادر شما جستجو می کنم نشانه ای از تدبیر حتی از نوعی که دیکتاتورهای صاحب خرد به آن پایبد هستند نمی بینم. من و شما به خوبی می دانیم که رهبر جمهوری اسلامی از نخستین روز رهبری  در تصمیمات کلان ، به شدت تحت تأثیر کینه جویی های شخصی بوده  است. اما اکنون کار از کینه جویی های هزینه ساز گذشته و او همواره به دنبال مطرح بودن نام خویش است . او گاه به روشی متوسل می شود که در تاریخ به نام  برادر حاتم طایی ثبت شده است . اما دغدغه غالب او آنست که  گماشتگان بی هویت او در قوای سه گانه حکومتی ، عربده تبعیت بکشند. برای او فقط مهم است که عده ای " اطاعت نامه" بنویسند  یا در  تریبون ها ، از حکمت مقام عظمی سخن بگویند. پس تلاش می کند هر روز بیش از گذشته ، نهادهای حکومتی و  تریبون ها را از "انسان " ها خالی تر کند و به موجوداتی بسپارد که برای آنچه " جیفه دنیا " می نامند دین  و دنیای خود را قربانی " اطاعت جویی " آسید علی آقا کنند.او آنگاه که محتاج جلب توجه می شود نه به بازتاب جهانی سخنان خویش می اندیشد نه به پیامد داخلی اقدامات خود. یک روز با بی ادبی تمام ، مردم امریکا و اروپا را از نژاد وحشی ها می نامد و روز دیگر با لجاجت بر یک موضوع ، تحریم ها را  به ارمغان می آورد و اقتصاد کشور را تا مرز ورشکستگی کامل پیش می برد.انتظار او از دست نشاندگان بی اراده نیز اعلام فوری تبعیت و التزام عملی به آن  اعلام پایبندی است .یکی از سخیف ترین نمونه  ها از این اظاعت خواهی و اعلام اطاعت ، در موضوع    جمعیت کشور مشاهده گردید. در حالی که  به دلیل خزانه خالی ،  همه نهادهای حکومتی و تریبون های وابسته به رهبر ، حنجره می درانند  تا مردم را از دریافت  یارانه منصرف کنند رهبر که سخنی برای جلب توجه پیدا نکرده از  لزوم ازافزایش جمعیت سخن می گوید. عده ای بی هویت هم در مجلس،  سردمدار بستن راههای علمی کنترل جمعیت می شوند. یقین دارم آن شب که عده زیادی از مردم در ایران ، از میزان بلاهت نمایندگان مجلس انگشت حیرت به دندان گرفته بودند سید علی به خود می بالید  که مجلس را به اعلام تبعیت دوباره از" رهبر تملق خواه " وادار نموده است.  همانطور که در جریان حمایت های هزینه ساز خود از احمدی نژاد ، تنها لذت او احساس تبعیت گوسفند وار همه ارکان کشور از رهبر بود در حالی که    قریب به اتفاق عقلای وابسته به نظام  از جناح های مختلف ، مدیریت  احمدی نژادی را همانند سم مهلک برای کشور می دانستند و رهبر از مواضع آنان مطلع بود.

آقای آسید هادی ! می دانم که بسیاری از خوانندگان این نامه ، مرا به ساده سازی امور ایران متهم خواهند کرد. اما قطعاً شما در دل با من همراهید و می دانید که برای  برخی اظهارات و اقدامات برادرتان ، هیچ دلیلی جز اثبات همه کاره بودن خودش و  ناچار بودن همگان به اطاعت از او وجود ندارد. او می خواهد ثابت کند که در ایران هیچ چیز خارج از اراده رهبر  اتفاق نمی افتد . حتی اگر حادثه ای پیش بیاید که او با آن موافق نبوده ، اینگونه جلوه می دهد که همه چیز تحت کنترل اوست . از  خودتان شنیدم که آسید علی آقا به شما گفته : " من به محض شنیدن  خبر پیروزی انتخاب آقای خاتمی در دوم خرداد ، سجده شکر به جا آوردم ".  هنگام بازگویی این سخن ، یقین کردم که شما هم این دروغ را باور نکرده اید و آن را نشانه ای از علاقه رهبر به اثبات تسلط خود بر همه امور می دانید.  
اقای خامنه ای ! می دانم سایر برادران شما هم به خوبی، روحیات ومشکلات دوران جوانی و کودکی آسید علی آقا را می دانند اما به خاطر حفظ  منافع خویش ، سکوت پیشه کرده اند. اما شما از نخستین روز رهبری او ، تلاش کردید سید هادی خامنه ای باشید نه برادر رهبر. در سال شصت و نه یا هفتاد که  آقای کروبی رئیس مجلس سوم بود از او شنیدم که در یکی از سفرهای استانی شما با شیخ همراه بوده اید و با هم به خانه یکی از خانواده شهدا رفته اید. شیخ به هنگام معرفی ، شما را برادر رهبر معرفی کرده بود و شما بعد از ترک منزل شهید با عتاب به شیخ گفته بودید که " این چه وضع معرفی کردن است ؟" شیخ می گفت به شوخی به  آسید هادی گفتم از این به بعد هر کجا با هم رفتیم می گویم " ایشان آسید هادی خامنه ای است که  رهبر، برادر ایشان است."  شما که اینگونه بوده اید باید تفاوت خود با برادران رانت خواه خویش  را نشان دهید. حال که به برکت تلاش برخی اصلاح طلبان ، قرار است چند صباحی دیگر، برادرتان بر کشور و ملت ایران مسلط باشد شما می توانید با یک اقدام تاریخی ، نام خویش را در تاریخ جاودانه کنید و آه و نفرین ها در حق پدر و مادر را به طلب آمرزش برای آنان تبدیل نمایید. کافی است بخشی از مشکلات و کمبود های دوران کودکی و جوانی رهبر را با مردم در میان بگذارید و برخی روش ها که کمبود های او را تشفی می دهد را نیز  اطلاع رسانی کنید. می دانم او دیگر سید علی نیست که بسته ای سیگار اهدایی  یا سفری به یک شهر ، او را خوشحال کند اما هنوز شما تنها کسی هستید که می توانید تجربیات خویش از نحوه خاموش کردن آتش حسد و کینه رهبر را با مردم در میان بگذارید. 

آقای سید هادی خامنه ای ! شنیده ام که شما در عنفوان جوانی در  زندان شاه ، به شدت مقاوم بوده اید  و شکنجه ها ، شما را به تسلیم وادار نمی کرده است. پس اکنون که دهه هفتم عمر خود را سپری می کنید دلیلی برای ترس شما وجود ندارد. البته اگر ترس هم داشته باشید به شما حق می دهم . لابد  شما هم ازکسانی که زندان دو رژیم را تحمل کرده اند شنیده اید که رفتار   بسیاری از مأموران اطلاعاتی و زندانبانان شاه از همتایان آنها در جمهوری اسلامی ، شرافتمندانه تر وانسانی تر بوده است.  اما بعید می دانم ترس شما در حدی باشد که در برابر اینهه هزینه سازی برادرتان برای کشور سکوت کنید و به فکر چاره در این مورد نباشید.پس لااقل به پیشنهاد من فکر کنید.

۱۳۹۳ فروردین ۲۶, سه‌شنبه

آقای خامنه ای ! این "بیچاره سرا" همان ژاپن اسلامی است؟

اندکی بیش از دهسال قبل  یعنی در روز اول  اسفند سال هشتاد و دو ، انتخابات مجلس هفتم برگزار گردید. هنوز نتایج  رسمی انتخابات   و مراحل تشریفاتی رسیدگی به شکایات انتخاباتی به پایان نرسیده بود که در همه محافل سیاسی از ریاست  شاعر دربار رهبر و پدر زن مجتبی خامنه ای بر مجلس ، سخن گفته می شد. حداد عادل هم  با  ذوق زدگی فراوان از این ارتقای مقام ،  سریالی از گفتگوهای خبری به راه انداخته بود و نسبت به همه امور اظهار فضل می کرد. او در فاصله روزهای ششم و هشتم اسفند ماه همان سال ، سه وعده شیرین به مردم داد. برقراری ارتباط میان مجلس هفتم و مجلس نمایندگان امریکا ، تصویب پروتکل  الحاقی در آن مجلس و  تبدیل ایران به ژاپن اسلامی ، وعده های زودرس حداد عادل به ایرانیان بود. سه ماه بعد از این وعده ها ،  اختیار مجلس به طور کامل به دست یاران خامنه ای افتاد و یک سال بعد از آن هم ، عروسک دست ساز خامنه ای ، ریاست دولت را به عهده گرفت. به عبارت دیگر از روزی   که وعده دادند  ایران به ژاپن اسلامی تبدیل شود بیش از" نه سال"  اختیار کشور به طور کامل در دست کسانی بود که خامنه ای آنان را نزدیک ترین یاران خویش می دانست و بارها از تسلط آنان بر ارکان حکومتی اظهار شادمانی کرد. البته پیش از آن نیز "وتو" های خودخواهانه و بی کفایتی های گسترده خامنه ای ، همواره بر زندگی ایرانیان سایه افکنده  و مسئولیت  نابسامانی های کشور در همه سالهای گذشته بیش از هرکس به عهده او بوده است .  اما در دهه اخیر  خامنه ای  به صورت خاص از دولت و مجلس حمایت کرده و دست نشاندگان او قرار بوده ایران را به ژاپن اسلامی تبدیل نمایند و لذا مسئولیت بیشتری به عهده او بوده است.   

دهسال بعد از روزهایی که حداد عادل به نمایندگی از سوی رهبر،  تشکیل ژاپن اسلامی را  به ایرانیان بشارت داد  ، شاعر دربار رهبر  دوباره زبان گشوده اما این بار از " سختی شرایط کشور"  سخن گفته است . سختی شرایط  از نگاه حداد عادل  تا حدی است که او از یاران میر حسین  هم خواسته است برای نجات کشور از شرایط سخت فعلی ، کمک کنند. این درحالی است که موسوی و یارانش در پنج سال گذشته ، همواره " فتنه گر " نامیده شده اند.  البته خامنه ای هم نگرانی خود از شرایط کشور را مخفی نمی کند. اظهارات همراه با عصبانیت او در خصوص تحریم ها که در سخنرانی نوروزی او در مشهد بیان شد نشان داد  رهبر جمهوری اسلامی  علیرغم پرگویی های همیشگی   به خوبی می داند که حکومت او در چه شرایطی به سر می برد. تأکید او بر این نکته که  تن دادن به برخی توافقات هسته ای  با غرب برای کاهش مزاحمت دشمنان  بوده در واقع اعتراف او به این حقیقت بود که برای نجات خود از استیصال ، راهی جز کوتاه آمدن در برابر خواسته های غربی ها وجود نداشته است . آن اعتراف  در کنار  التماس ها و صدور احکام شرعی برای  انصراف مردم از دریافت یارانه ، ازدیگر نشانه ها برای اثبات آگاهی رهبر جمهوری اسلامی نسبت  به  بیچارگی  نظام حکومتی خویش است . در آذرماه گذشته ، علی لاریجانی هم   زورگویی غربی ها در موضوع هسته ای را نتیچه وضعیت نابسامان اقتصادی کشور  دانست.  همه موارد فوق نشان می دهد   در دوره ای که   دست چین شدگان  رهبر  بر همه ارکان حکومت مسلط بوده اند    " بیچاره سرای جمهوری اسلامی " در  جای " ژاپن اسلامی " نشسته است.

البته    اگر حداد عادل و لاریجانی هم به ایجاد" بیچاره سرا " اعتراف نمی کردند و رهبر هم کوتاه آمدن های خود در مسئله هسته ای -   پس از تحمیل هزینه های فراوان به کشور-  را به خاطر رفع  مزاحمت دشمنان نمی دانست  بازهم برای همه مشخص بود که جمهوری اسلامی با چه استیصالی مواجه است. در همین شرایط ،  رهبر خودخواه جمهوری اسلامی هنوز یک تنه ایستاده و برای فریب برخی ساده لوحان ،  از حضور ایران  در قله های پیشرفت علیرغم مواجهه کشورهای بزرگ دنیا با مشکلات گوناگون سخن می گوید. اما وقتی حتی نزدیک ترین یاران خامنه ای  و شاعر دربار او آنقدر مستأصل شده اند که از دشمنان خود ساخته همچون یاران موسوی استمداد می کنند چه کسی دروغهای حقیرانه خامنه ای را باور می کند؟

اگر در ایران کوچک ترین امکان پرسش از رهبر وجود داشت قطعاٌ یکی از نخستین سؤالها از او این بود که " آیا بیچاره سرای نظام جمهوری اسلامی ، همان ژاپن اسلامی است که دست  نشاندگان رهبر وعده داده بودند؟" خامنه ای به این پرسش پاسخ بدهد یا ندهد یا اگر مانند همیشه برای ارضای عقده های خویش دم از پیشرفت های بی سابقه در جمهوری اسلامی بزند آنچه  غاصبانه بر ایران حکومت می کند  بیچاره سرایی بیش نیست که هیچ شباهتی به ژاپن اسلامی ندارد.