۱۳۹۲ مهر ۶, شنبه

مذاکره با امریکا و ژرفای قلب مبارک آقا

چند سال قبل   و در حالی که  هنوزدولت جرج بوش - معرفی کننده جمهوری اسلامی به عنوان محور شرارت -  بر سر کار بود  سید علی خامنه ای در یک سخنرانی عمومی مجوز مذاکره با امریکا در مورد عراق  را صادر کرد. پس از چند روز و در حالی که دولت احمدی نژاد در حال آماده سازی مقدمات مذاکره بود حسین شریعتمداری در سرمقاله  روز سی ام اردیبهشت کیهان با اشاره به همین موضوع نوشت: « ممکن است آقا اجازه داده باشند.ولی باید حضرت ایشان از ژرفای قلب مبارک خویش راضی هم باشند.آیا راضی هستند؟ بعید به نظر می رسد و البته اگر راضی باشند هرچه آن خسرو کند شیرین بود». این واکنش در واقع پاسخ یکی از سخنگویان رهبر به موضع امریکایی ها بود که پس از علنی شدن آمادگی خامنه ای برای مذاکره ، اعلام کردند فقط در مورد عراق با جمهوری اسلامی مذاکره خواهند کرد  نه هیچ موضوع دیگر. ظاهراً همان وضعیت بار دیگر و البته این بار با احتیاط بیشتر در حال تکرار است. دیروز حسین شریعتمداری که خبرگزاری فارس برای او لقب « کارشناس مسائل استراتژیک » را انتخاب کرده ، به  انتقادی نرم از حسن روحانی به خاطر  گفتگوی تلفنی او با اوباما پرداخته  است. البته بر خلاف  سرمقاله چند سال قبل ، این بار از فحاشی به امریکا خبری نیست و نماینده رهبر در کیهان ، تنها به دنبال آنست که ثابت کند یا اوباما دروغگوست یا روحانی ونشانه هایی هم ارائه کرده تا این اتهام را بیشتر متوجه روحانی نماید.سخن اصلی شریعتمداری آنست که امریکایی ها می گویند مذاکره تلفنی به در خواست طرف ایرانی  بوده اما روحانی در فرودگاه مهر آباد اعلام کرده که این گفتگو به درخواست اوباما انجام شده است. او سپس در عبارتی طعنه آمیز خطاب به روحانی می گوید: « ا اگر اینگونه باشد اظهارت رئیس جمهور محترم هنگام ورود به تهران که طرف مقابل را درخواست کننده گفتگو معرفی کرده با شعار دولت راستگویان تناقص دارد و انتظار این بوده و هست که رئیس جمهور محترم واقعیات را با مردم در میان بگذارند.» -اینجا -
 
گمان نمی کنم این بار با سرعت چند سال قبل، شریعتمداری به سراغ ژرفای قلب مبارک آقا برود چون او بهتر از مشتی اجیر اعزامی به فرودگاه مهر آباد می داند که همان حضرت آقا از ژرفای قلب مبارک خویش، خطر را حس کرده و فعلاً چاره ای جز کوتاه آمدن در برابر امریکا ندارد. پس من هم نکته ای را که در یادداشت های اخیر خود نوشته ام تکرار می کنم البته این بار با استعاره از نکته نویسی حسین شریعتمداری:  « روحانی فرصت طلایی در اختیار دارد که علیرغم آنچه در ژرفای قلب مبارک حضرت آقا می گذرد  برای حل مشکلات فراوان مردم ایران- و نه برای عبور دادن رهبر از بحران - گام های اساسی بردارد» این گوی و این میدان.
 
نکته بعد التحریر نیز اینکه آقای روحانی حق ندارد از سرگرمی مردم و نخبگان به این موضوع مهم و حیاتی ، برای به حاشیه راندن مسائل حیاتی  دیگر از جمله زندانیان سیاسی و دفاع از آزادی های سیاسی و اجتماعی مردم, بهره برداری نماید.
 
 

از «ضد مذاکره» با برنز تا «فوت »در تلفن اوباما

چهار سال پیش  در چنین روزهایی ، سعید جلیلی به عنوان مذاکره کننده  اصلی هسته ای ، در حاشیه مذاکره با  نمایندگان گروه 1+5 با ویلیام برنز معاون وزیر خارجه امریکا مذاکره کرد. احمدی نژاد روز چهارشنبه پانزدهم مهرماه 88 پس از جلسه هیئت دولت در جمع خبرنگاران گفت :« جلیلی از درخواست طرف امریکایی برای مذاکره استقبال کرد و اتفاقا مذاکراتشان ، مذاکرات خوبی هم بود» - اینجا-   تا یازده روز بعد از این اظهار نظر، نه کیهان چیزی نوشت نه دیگران حرفی زدند . اما روز بیست و ششم مهرماه همان سال ،ناگهان حاج حسین شریعتمداری دچار مکاشفه شد که گفتگوی جلیلی با برنز « ضد مذاکره » بوده است  ( بند سه سرمقاله حسین شریعتمداری را از اینجا بخوانید)
حالا با این مقدمات ، شما فکر می کنید حسین شریعتمداری در مورد گفتگوی تلفنی روحانی و اوباما چه خواهد گفت؟ من فکر می کنم می گوید « اوباما به روحانی تلفن زده و رئیس جمهور انقلابی و ولایت مدار ما ، پاسخ او را با دمیدن چند فوت محکم   در گوشی تلفن ، داده است » البته این دفعه، ممکن است کشف شریعتمداری ، چند هفته یا حتی چند ماه یعنی تا زمان رفع نیاز آقا به امریکا، طول بکشد

۱۳۹۲ مهر ۵, جمعه

نمایش سه شنبه سرپوشی برای جام زهر پنجشنبه

 پس از حدود یکهفته گمانه زنی  و تبلیغ در مورد دیدار حسن روحانی و باراک اوباما ودر حالی که تعدادی از روزنامه  ها و رسانه های نزدیک به روحانی، خبر از قطعیت این ملاقات می دادند ناگهان این خبر کوتاه در اختیار رسانه ها قرار گرفت که « اوباما به واشنگتن بازگشت و ملاقاتی انجام نخواهدشد».ساعاتی قبل از آن ، عدم حضور روحانی در ضیافت ناهار دبیر کل سازمان ملل  بسیاری ار ایرانیان را متعجب ساخته بود. این موضوع در چهل و هشت ساعت گذشته ، تحلیل های متفاوتی را موجب شده است. گروهی آن را نشانه  غیرواقعی بودن ادعای روحانی در خصوص داشتن اختیارات تام در جریان سفر به  امریکا دانستند .درمقابل ، عده ای بر این باور بوده و هستند که  در آخرین دقایق قبل از دیدار،دستوری پیش بینی نشده از تهران رسیده و روحانی را ازانجام دیدار با اوباما منع کرده است. مدعیان فرضیه اول،  به سوابق رفتاری  رهبر جمهوری اسلامی اشاره می کنند که نشان می دهد او به هیچیک از اطرافیان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی اعتماد کامل ندارد و  اعطای اختیار واقعی به آنان را موجب به خطر افتادن موقعیت خویش می پندارد. گروه دوم اما با اشاره به عقب نشینی های ناگزیرسیدعلی خامنه ای در سه ماه اخیر، اعطای اختیار به روحانی را انتخاب ناگزیر رهبر برای عبور ازبحران های پیش روی خویش  می دانند. در عین حال به باور این گروه، فشار برخی حامیان نظامی و سنتی ، رهبر را وادار کرده با پس گرفتن بخشی از اختیار اعطایی به روحانی، او را ازحضور درضیافت دبیر کل سازمان ملل و دیدار با اوباما محروم نماید. اما آیا فرضیات ممکن فقط به همین دو مورد ختم می شود؟
 
نگارنده  بر این باور است که  فرض اعطای اختیار کامل به روحانی برای مذاکره واقعی و یافتن راه حل پشت در میز مذاکره، با روحیات رهبر جمهوری اسلامی همخوانی ندارد. از سوی دیگر ، نگرانی رهبر از تداوم فشارهای اقتصادی  و سیاسی ، راهی جز کوتاه آمدن از مواضع پیشین و تلاش برای حل مسائل فیمابین ایران و امریکا  برای او باقی نگذاشته است. خامنه ای  قبلا بارها از مقامات گروه 1+5 ونیز از صاحبنظران داخلی شنیده بود که حل بحران هسته ای به عنوان جدی ترین بحران نظام جمهوری اسلامی ، جز با کاهش چالش  میان امریکا و جمهوری اسلامی ، امکان پذیر نیست. اما  او تا کنون از حل وفصل قطعی مسائل با امریکا و نیز بستن پرونده هسته ای خودداری می کرد زیرا پیش از این هرگز  با مشکلاتی که در ماههای اخیر ، نظام حاکم بر ایران را تا مرز فلج شدن واقعی پیش برده است  مواجه نشده بود. اما اکنون   پس از تحمیل هزینه های فراوان به ملت و کشور، او در شرایطی خود را آماده تسلیم در برابر واقعیت ها می کند  که مهره چینی های نامناسب و اقدامات تبلیغاتی و فریب کارانه در بیش از دودهه رهبری آقای خامنه ای ، وضعیتی  ایجاد نموده که عقب نشینی مدبرانه ، به راحتی امکان پذیر نیست. ضمن آنکه صداقت رهبر برای بازگشت واقعی از اشتباهات هزینه ساز گذشته، با تردید اساسی مواجه است و  هنوز این احتمال وجود دارد که او پس از عبور از گردنه خطرناک تحریم ها ، باز هم به مواضع  خودخواهانه گذشته باز گردد.
 
در شرایط فعلی ، رهبراز یک سو  به حفظ  حامیان افراطی خویش - که تنها حامیان واقعی یا  منفعت طلب  باقیمانده برای او هستند -  نیاز قطعی دارد. در عین حال او  باید  مهم ترین چالش در مقابل حکومت خود یعنی پرونده هسته ای را به سامان مورد نظر قدرت های جهانی برساند و خود را از تحریم های فلج کننده برای حکومت نجات دهد  که این مسئله مستلزم توافق با امریکایی هاست. از سوی دیگر هنوز سخنان نابخردانه خامنه ای در ذهن حامیان است که « کسانی که دم از مذاکره با امریکا  به عنوان رأس استکبار می زنند یا الفبای غیرت را بلد نیستند یا الفبای سیاست.». همچنین درشت گویی ها و ادعاهای غیر واقعی در خصوص نفی هر گونه عقب نشینی  در روند فعالیت هسته ای ایران ، همچنان در ذهن   حامیان سنتی و عمدتاً افراطی او باقی مانده است. لذا او چاره را در آن دیده که  پروژه نجات خویش را به دو بخش « مذاکره برای تسلیم » و «نمایش اقتدار کاذب برای حفظ روحیه حامیان افراطی » تقسیم نماید. به نظر می رسد  هاشمی رفسنجانی و حامیان اصلاح طلب روحانی  هم در این مورد حاضر به همراهی با رهبر هستند. شاید بتوان  گفت گروه زیادی از نیروهای مخالف نظام نیز عبور موقت از بحران های اقتصادی  و کاهش فشار بر مردم را  جز از طریق همراهی با این روند، امکان پذیر نمی دانند.
 
با عنایت به موارد بالا اکنون می توان علت عدم حضور روحانی در ضیافت ناهار دبیر کل  و نیز عدم مواجهه او با اوباما را یافت. تبلیغات گسترده در داخل کشور و حمایت از اقدام متدینانه روحانی یعنی عدم حضور در ضیافتی که اسلام را به خطر می انداخت  نگاه بسیاری  از روحانیون سنتی و قشر مذهبی حامی نظام را از سایر ابعاد سفر روحانی منحرف می نماید . آنها  اکنون از اینکه به تعبیر ایرج میرزا« اسلامِ به باد رفته، با یک دو سه مشت گِل ، خریداری شده » آنچنان مشعوف هستند که تا مدت ها حتی از فشار های اقتصادی بر مردم هم سخن نخواهند گفت. حزب الهی های تندرو هم از اینکه  دکتر روحانی با رد درخواست اوباما برای ملاقات، بینی استکبار را به خاک مالیده ، به خود می بالند و سؤال نخواهند کرد « در جلسه با گروه پنج به اضافه یک ، چه امتیازی به آنها داده خواهد شد که آقای روحانی به حل و فصل سه ماهه موضوع هسته ای  چشم دوخته است در حالی که  دهسال مذاکره ، نتوانسته موضوع را فیصله دهد؟» در واقع رفتار روز سه شنبه روحانی ، نمایشی  بود برای مخفی نگهداشتن نوشیدن جام زهر در روز پنج شنبه .
 
شاید لازم به تأکید نباشد که توافق هسته ای با قدرت های جهانی، نه نوشیدن جام زهر که گام مثبت وبزرگی است وباید مجریان آن را ستود. در عین حال هیچکس حق ندارد عوامل طولانی شدن این روند که موجب تحمیل دهها میلیارد خسارت به ایران شدند را از مسئولیت مبرا بداند. دکتر روحانی هم که  می  داند در حال حاضر برای رهبر هیچ چاره ای جز حل وفصل این موضوع وجود ندارد باید همه تلاش خود را به کار بگیرد تا روند فعلی ، برگشت ناپذیر شود و رهبر نتواند به محض عبور از بحران تحریم ، بلند پروازی ها و نابخردی های خود را مجددا  بر پرونده هسته ای ، حاکم کند.رفتار روحانی و تیم همکاران او، در آینده نزدیک نشان خواهد داد که آنها تنها اجرا کننده سناریو ونمایش های رهبر هستند یا با هوشمندی از فرصتی که نگرانی واحساس خطر توسط رهبر در اختیار آنان گذاشته است  به نفع مردم و کشور استفاده خواهند کرد.

۱۳۹۲ مهر ۴, پنجشنبه

ازدواج با محارم و وکلای تسخیری جمهوری اسلامی

من در عجبم از کسانی که در مورد بحث شرم آور ازدواج با فرزند خوانده، بیش از محکوم کردن ذهن های بیماری که این موضوع را مطرح کردند به دنبال مچ گیری از مخالفان این طرح هستند. اصلا مسئله این نیست که این قانون تصویب می شود یا نه. حتی بحث بر سر این... نیست که اصولاچند نفر می توانند تا این حد از انسانیت به دور باشند که حتی به ازدواج با فرزند خوانده خویش بیندیشند. بحث بر سر نگاه یک عده به مقوله ای به نام انسان است. اما حالا که عده ای دوست دارند اقدام اخیر مجلس را یک گام به جلو برای محدود کردن این رسوایی بدانند، من ضمن نشر مجدد یادداشت قیلی خودم، این سؤال را مطرح می نمایم: خانواده های متدین که به مسئله «محرمیت » پایبندی جدی دارند قبل از پذیرفتن یک کودک به فرزند خواندگی، از راههای شرعی آن فرزند را به پدر - در مورد دختری که به فرزند خواندگی پذیرفته می شود - و به مادر- در مورد فرزند خوانده پسر- محرم می کنند. آنوقت اگر قرار باشد ازدواجی صورت بگیرد غیر ازضد اخلاقی و غیر انسانی بودن، ازدواج با محارم هم خواهد بود. یادداشت قبلی من را از اینجا بخوانید



 

هشدار ! رسوایی جدید در جمهوری اسلامی، ازدواج با فرزند خوانده

به نظرم برای همگانی کردن درخواست یک حکومت سکولار و برگشت نا پذیر کردن آن تا ابد، هیچ کار بهتر از این نیست که مدتی، کاری به حکومت اوباشان جمهوری اسلامی ،  نداشته باشیم خودشان آنقدر رسوایی به بار می آورندکه متدین ترین افراد هم برای سرنگونی این حکومت تلاش خواهند کرد. شما را به خدا آیا ،کثیف ترین حیوان هم حاضر است به فکر کامجویی از کسی باشد که او را به عنوان فرزند بزرگ کرده است؟ آیا اراذل حاکم بر ایران ، ثمره این کار را میدانند؟ برای من به عنوان یک فرد مذهبی   بسیار سخت است که خیلی از حرف ها  را بگویم اما چه کنم که اگر نگویم دق خواهم کرد.

اوباشی که در رأس آنها ولی فقیه قرار دارد ظاهرا بعد از سالها آموزش کشور داری با تحمیل هزینه های کلان مالی و جانی به ایران،هنوز از درک روشن ترین مسائل ، عاجزند . پس می گویم و می گوییم شاید در میان سران نظام  ، انسانی پیدا شود و علاج واقعه را قبل از وقوع بکند.
بر اساس اعلام یکی از گماشتگان مجلس شورای اسلامی ، بر اساس طرح جدیدی  که در مجلس است  کسانی که کودکی را به فرزند خواندگی قبول کرده اند بعداً با اجازه قاضی می توانند با همان فرزند ازدواج کنند. (توضیحات این عضو مجلس را در اینجا بخوانید )
 
می دانیم انسان نماهایی در ایران هستند که تنها اعتبار و امتیاز آنها، ثروتمندی است. این افراد در تمام سازمانها و ادارات ایران از جمله دستگاه قضایی ایران ، نفوذ گسترده دارند.  یقین دارم با تصویب قانون جدید، بسیاری از آنها برای قبول فرزند خوانده با یکدیگر مسابقه خواهند گذاشت تا برای آینده خود وسیله عیش فراهم کنند. البته عده ای از آنها که قطره ای انسانیت در وجودشان باشد احتمالا ً تا رسیدن این طفل معصوم ها به سن قانونی و رشد جسمی، تأمل خواهند کرد . اما چه کنیم با کسانی که  ازمیان همه احکام  و فتاوای مراجع تقلید ، فقط فتوای زیر را آموخته اند: « کسی که زوجه ای کمتر از نه سال دارد وطی - سکس - برای او جایز نیست چه زوجه دائمی باشد چه منقطع، اما سایر کام گیری ها از قبیل لمس به شهوت و آغوش گرفتن و تفخیذ* اشکال ندارد.»
 
پی نویس
-------------------------
شرمنده ام که نمی توانم تفخیذ را در اینجا توضیح دهم. البته مخاطبان این صفحه  نیازی به این فتوا ندارند. کسانی هم که منتظر قانون جدید مجلس هستند خودشان معنی آن را چیدا خواهند کرد

۱۳۹۲ شهریور ۳۰, شنبه

فریب کاری جدید خامنه ای ؛آزمون صداقت و کارآمدی برای روحانی

آنچه در روز  بیست و چهارم خرداد سال جاری اتفاق افتاد و آن را انتخابات ریاست جمهوری نامیدند از دو منظر قابل بررسی است. نخست اینکه دروغگو ترین  و فاسد ترین رئیس دولت در ایران ، پس از هشت سال از کرسی ریاست به زیر به کشیده شد و جای خود را به کسی داد که ظواهر رفتار و گفتار او هیچ شباهتی به اشغال کننده پیشین جایگاه ریاست جمهوری ندارد. همین تغییر موجب شادی بسیاری از ایرانیان شده است  و آنان را قانع کرده که شرکت در انتخابات اخیر، در مجموع برای ملت ایران سودمند بوده است .در طرف دیگر این ماجرا، سید علی خامنه ای قرار دارد که با زیر پا گذاشتن همه سخنان خود در هشت  سال گذشته، ظاهراً تن به ریاست جمهوری کسی داد که به نظر می رسد گزینه مطلوب او برای ریاست جمهوری نبوده است.
 
در مورد  تمکین  رهبر جمهوری اسلامی به  ریاست جمهوری روحانی، سخن بسیار گفته شده اما به نظر می رسد کوتاه آمدن ناگهانی رهبر در آن ماجرا ،متأثر از فشارهای خارجی و نیاز خامنه ای به  « مشروع نمایی رژیم خود » در منظر خارجیان بوده است. سخنان اخیر رهبر جمهوری اسلامی و توصیه به «نرمش قهرمانانه» تقویت کننده فرضیه کسانی بود که که ترس و کلافگی خامنه ای از فشارهای خارجی را دلیل عدم ایستادگی او در برابر منتخب ِناگزیر هجده میلیون ایرانی می دانستند.به عبارت دیگر، همان وحشت و نگرانی که اکنون خامنه ای را وادار کرده از « نرمش قهرمانانه » سخن بگوید  عامل تن دادن او به ریاست جمهوری روحانی بوده است. سخن اخیر دکتر روحانی در مورد « داشتن اختیار تام برای مذاکرات هسته ای » نیز بخشی از همان  سناریو است.  تنها سه ماه قبل از آن که روحانی از اختیار کامل خود برای حل و فصل موضوع هسته ای سخن بگوید  رهبر جمهوری اسلامی  در  یک جلسه عمومی که  روز بیست و دوم خرداد سال جاری- دو روز قبل از انتخابات اخیر - انجام شد چنین گفته بود :«عرصه بين المللي، عرصه تعارف و رودربايستي نيست و هرقدر شما ضعف نشان دهيد و عقب بنشينيد دشمن جلوتر مي آيد.گاهي به خاطر مصلحت، بعضي حرف ها را قبول كرديم اما دشمن پا روي حرف خودش گذاشت و با جسارت بيشتر جلو آمد، بنابراين بايد در مقابل خواسته هاي نامشروع بيگانگان با قدرت ايستاد.» در آن زمان برای همگان آشکار بود که  عرصه مورد نظر رهبر، مذاکرات هسته ای  و فرد مورد بحث او ،حسن روحانی مذاکره کننده اصلی هسته ای بوده است.  این موضع گیری رهبر در ادامه  عقده گشایی های مکرر او نسبت به خاتمی و همکاران او در عرصه های مختلف به ویژه عرصه مذاکرات هسته ای بود .خامنه ای و سخنگویان او در هشت سال گذشته بارها رفتار تیم هسته ای دولت خاتمی  را به نقد کشیده و آنان را به انفعال متهم کرده بودند.  یکی از شدید اللحن ترین انتقادات سید علی خامنه ای ،روز سوم مرداد ماه سال گذشته  در یک سخنرانی عمومی انجام شد . او با اشاره مستقیم به مذاکرات هسته ای قبل از دولت های نهم ودهم ،اظهار داشت:«در آن دوره که ادبیات مسئولان ما آمیخته به تملق گویی از غرب شد ... به واسطه همراهی با غربی ها وعقب نشینی هایی که انجام گرفت آنها آنقدر جلو آمدند که من مجبور شدم شخصاً وارد میدان شوم» . این سخنان به اندازه کافی واضح بود تا نارضایتی رهبر از روند مذاکرات تیم روحانی و مدارای آنان با جامعه جهانی برای عبور از بحران و خطر را نشان دهد.
 
البته ادعای نارضایتی خامنه ای از «تدابیر  هسته ای  روحانی- خاتمی»  یا تظاهر فریب کارانه رهبر  به این نارضایتی و تبلیغات هماهنگ رسانه های رهبر،سابقه ای طولانی دارد. پس از انتخابات سال هشتاد وهشت ،سیمای جمهوری اسلامی  گزارش مفصلی در مورد فعالیت تیم هسته ای در دوره های مختلف پخش کرد که اعتراض روحانی را بر انگیخت . روحانی که ادعا می کرد هفتاد درصد محتوای آن گزارش دروغ است هیچگاه اجازه نیافت از طریق صدا و سیمای زیر نظر رهبر، به ادعا هاعلیه خود وروند مذاکراتی که زیر نظر او انجام شده بود پاسخ بگوید. در حالی که او نماینده پرسابقه رهبر در شورایعالی امنیت ملی بود و عدم همراهی سیمای جمهوری اسلامی با روحانی  برای دفاع از خود، نشان از هماهنگی  آن رسانه با رهبر و رضایت خامنه ای از اتهام افکنی  علیه تیم هسته ای دولت خاتمی داشت.
 
موارد فوق  که در هشت سال گذشته بارها اتفاق افتاد ظاهراً نشان می داد که خامنه ای از اینکه روش مورد عمل خاتمی، روحانی و همراهان ایشان در مذاکرات هسته ای ادامه پیدا کند راضی نیست. این ابراز نارضایتی همانطور که در سطور بالا آمد تا سه  روز قبل از اعلام پیروزی روحانی  در برابر رقبای خود ادامه داشت. لذا ابراز اعتماد مجدد خامنه ای به روحانی و  اعطای اختیار کامل به او برای حل وفصل پرونده هسته ای بایستی دلیلی غیر از تحولات داخلی کشور داشته باشد؛همان دلایلی که خامنه ای را وادار کرد به ریاست جمهوری روحانی تن دهد در حالی که انتخاب او نوعی پیروزی برای دشمنان  خامنه ای تلقی می شد .
 
از روزی که خامنه ای ، رأی به هریک از کاندیداها را  رأی به جمهوری اسلامی دانست تا روزی که از همگان حتی مخالفان نظام خواست با شرکت در انتخابات، ایران را از خطر نجات دهند تنها ده روز فاصله شد. با اطمینان می توان گفت در آن ده روز اتفاق جدیدی  نیفتاد که فشار بر مردم ایران را افزایش دهد یا تهدید جدیدی را متوجه ایران - نه نظام جمهوری  اسلامی - کند. حتی افزایش تصاعدی تحریم ها که می توانست  در عرصه های گوناگون مردم ایران را با مشکلاتی مواجه کند تنها زمانی موجب آغاز عقب نشینی خامنه ای شد  که موجودیت نظام و منابع مالی  رهبر در خارج از کشوربا تهدید مواجه گردید. خامنه ای زمانی که یقین کرد اراده جامعه جهانی برای مقابله با نظام  جمهوری اسلامی جدی است با چرخشی ناگهانی ، همه ادعاهای خود علیه روحانی و تدابیر هسته ای اورا پس گرفت و نه تنها   با نوشیدن نوعی از جام زهر، حضور او درکاخ ریاست را پذیرفت بلکه با واگذاری اختیار کامل برای  حل و فصل موضوع هسته ای ، این پیام را به قدرت های جهانی ارسال کرده و می کند که همه درشت گویی های هشت سال گذشته، از سر نادانی و مستی بوده است. رهبر همچنین با همکاری گروهی از اصلاح طلبان به دنبال القای این دروغ بزرگ است که تمام نابسامانی ها در داخل و دشمن تراشی ها در خارج، ناشی از مدیریت احمدی نژاد بوده و با رفتن او  بسیاری از کژی ها و مفاسد  از  مدیریت کلان کشور  حذف خواهد شد.
 
اکنون ممکن است عده ای بگویند عقب نشینی رهبر به هر دلیل که باشدچون به نفع کشور و ملت است باید آن را غنیمت شمرد. اما مشکل اصلی آنست که همه شواهد حاکی از واقعی نبودن این عقب نشینی است به طوری که با رفع خطر از سر رهبر و نظام حکومتی او ، همه چیز به جای نخست باز خواهد گشت.  کسانی که تحولات هسته ای ایران را تعقیب می کنند می دانند که ابراز اعتماد خامنه ای به روحانی و تیم هسته ای دولت خاتمی ، قبلاً نیز سابقه داشته است. رهبر جمهوری اسلامی از نخستین روزهای افزایش فشار جهانی بر پرونده هسته ای که در نیمه راه دولت دوم خاتمی بود  تا آخرین روزهای استقرار آن دولت ، بارها و بارها از روند فعالیت تیم هسته ای خاتمی - روحانی حمایت کرد. حتی در اوج اعتراض تندروهای سپاه و بسیج به مذاکرات پاریس -که یکی از آخرین مذاکرات و توافقات هسته ای در دولت خاتمی  بود - به صورت کامل از تصمیمات روحانی و خاتمی حمایت کرد. او در یکی از سخنرانی های عمومی خود در این مورد، چنین گفت :«من همین مذاکرات پاریس  را که تقریباً یک ماه پیش انجام گرفت نگاه کردم و خواندم مواضع خوبی اتخاذ کردند و خوب دفاع کردند و منطقی حرف زدند. » . اما آنگاه که احساس کرد فشار جامعه جهانی بر ایران کاهش یافته، تندخویی در داخل و پُر گویی در عرصه بین المللی را آغاز کرد و کشور را به جایی رساند که همگان شاهد آن هستند.
 
روحانی در شرایطی چراغ سبز رهبر برای حل وفصل موضوع هسته ای و رفع خطر از نظام را دریافت کرده که فریب کاری و دورویی رهبر در همین  عرصه را قبلاً با همه وجود درک نموده  و از آن زخم خورده است. از سوی دیگر، روحانی می داند که خامنه ای هم اکنون چاره ای جز اعلام تسلیم در برابر قدرت های جهانی  از راه بازگرداندن  مذاکرات هسته ای به  روند قبل از سال هزار و سیصد و هشتاد وچهار ندارد.در واقع  واگذاری ظاهری اختیار مذاکرات هسته ای به روحانی   ، تنها چاره خامنه ای برای نجات خود از فشار های جهانی و تثبیت نظام جمهوری اسلامی است. همین وضعیت ، فرصت مناسبی در اختیار روحانی می گذارد تا صداقت و کار آمدی خود را به ایرانیان نشان دهد. او باید از فرصت فعلی استفاده کند و  مذاکرات را در روندی غیر قابل بازگشت برای حل وفصل نهایی قرار دهد. او همچنین به خوبی می داند  رهبر ،  تا چه حد از تداوم برخی تحریم ها که دسترسی  او به منابع کلان مالی برای ماجراجویی های جهانی را محدود کرده، دلخور و پریشان حال است. بخش قابل توجهی از این تحریم ها ناشی  از حضور روزافزون سپاه و نهادهای زیر نظر رهبر دراقتصاد کلان کشور است. روحانی می تواند به همین بهانه، دست  بسیاری از مافیاهای وابسته به رهبر را از اقتصاد کشور کوتاه نماید.
 
با اطمینان می گویم در حال حاضر ، رهبر  جمهوری اسلامی درمانده تر  از آنست که   تدابیر روحانی برای حل نهایی موضوع هسته ای و قطع دسترسی عوامل تحریم ساز به  منابع مالی  را « وتو » کند. آنچه مرا تا این حد نسبت به ادعای خود مطمئن ساخته ، علاوه بر مشاهده عقب نشینی های ناخواسته رهبر ، توصیفی است که  از زبان مهدی کروبی در مورد رفتار خامنه ای در بحران ها  و مواقع احساس خطر،شنیده ام. به یاد دارم در جریان قتل های زنجیره ای، شیخ کروبی با ابراز تأسف از عدم قاطعیت خاتمی در مقابله با عاملان و آمران آن قتل ها، اظهار می داشت:« آقای خامنه ای هم اکنون در شرایطی قرار دارد که اگر تیم منتخب خاتمی ، متهمان قتل های زنجیره ای  از جمله فلاحیان را به اشد مجازات هم محکوم کند خامنه ای مداخله نخواهد کرد و مانع مجازات آنها نخواهد شد.» البته روحانی از محبوبیت خاتمی برخوردار نیست اما اولاً به نظر می رسد از خاتمی شجاع تر است و ثانیاً میزان استیصال رهبر جمهوری اسلامی در مقایسه با سال هفتاد وهفت، دهها برابر بیشتر شده است. پس روحانی می تواند - و باید - از فرصت موجود استفاده کند و بستر را برای کاهش تسلط رهبر بر همه شئون کشور آماده نماید . در غیر اینصورت، تنها ثمره اقدامات روحانی، نجات رهبر از بحران و ایجاد امکان مجدد  برای او در جهت توسعه مافیاهای اقتصادی، ماجراجویی های خارجی ، بردن کشور به سمت جنگ ودرگیری و افزایش سرکوب در داخل خواهد بود.
 
روحانی به خوبی می داند حتی اگر نقش «نجات دهنده رهبر » را  ایفا نماید در اولین فرصت پس از رفع بحران، رهبر به سراغ خود او خواهد آمد تا کینه « تحمل کاندیدای رفسنجانی و خاتمی » را جبران نماید.روحانی برای تبدیل فریب کاری جدید خامنه ای به یک فرصت در جهت منافع ملی ، وقت زیادی ندارد؛ همانطور که برای افشای «کارآمدی و توانمندی » یا « مأمور و معذور بودن » او زمان زیادی لازم نیست.

۱۳۹۲ شهریور ۲۳, شنبه

آقای روحانی ! شبهه خودتان چگونه برطرف شد؟

در ادامه مسابقه ای که برای انکار تقلب در انتخابات سال هشتاد و هشت  به راه افتاده است حسن روحانی هم فرصت حضور در جمع ائمه جمعه را مغتنم شمرد و گفت : «مردم در این انتخابات همه شبهات در مورد انتخابات گذشته در افکار عمومی جهان را شستشو دادند ». تأکید روحانی بر شسته شدن همه شبهات مربوط به انتخابات گذشته در حالی است که خود او دو هفته قبل از کودتای  انتخاباتی سال هشتاد و هشت ، شبهه ای بزرگ در مورد سلامت انتخابات  ریاست جمهوری دهم مطرح کرده بود. او که روز چهارم خرداد سال هشتاد و هشت  در نشست تخصصی پیش بینی اقتصاد ایران شرکت کرده بود با اشاره به توزیع غیر طبیعی پول میان اقشار مختلف جامعه اظهار داشت :«شوراي نگهبان كه در انتخابات مجلس با انجام نظارت درست آراء كانديداهايي كه پول بين مردم پخش كرده بودند را باطل كرد، خوب است گروه نظارتي خود را براي برخورد با اينگونه كارهاي شبهه ناك كه در انتخابات رياست جمهوري دهم صورت مي گيرد، فعال كند. چطور پول كانديداي نمايندگي مجلس از جيب خودش راي خريدن است ولي پخش پول از جيب ملت خريد راي نيست؟ » وی که این اقدام دولت احمدی نژاد در آستانه انتخابات را « شبهه ناک » می دانست از احمدی نژاد سؤال کرد که چرا به جای توزیع پول در خرداد - نزدیک انتخابات - این کار را در تیر ماه انجام نمی دهد؟
 
شبهه ناک دانستن انتخابات به دلیل تلاش احمدی نژاد برای خریدن آرای گروهی از مردم، موضوعی بود که در همان زمان و در کنار سایر روش های دخالت در نتیجه انتخابات، مورد اعتراض مهدی کروبی، میر حسین موسوی و بسیاری از فعالان سیاسی قرار گرفت. این اعتراضات ، با ادعاهای محسن رضایی در خصوص شناسایی حوزه های انتخابیه که میزان آرای اعلام شده برای آنها  تا صد وپنجاه در صد واجدان شرایط !!!!!رأی بود تکمیل شد. اکنون با گذشت بیش از پنجاه ماه،  حسن روحانی در حالی از شسته شدن همه شبهات مربوط به انتخابات سال هشتاد و هشت سخن می گوید که هنوز هیچکس به شبهات گوناگون  در این خصوص -از جمله شبهه مطرح شده توسط روحانی - پاسخ نداده است .
 
حسن روحانی در سخنرانی چهارم خرداد  هشتاد و هشت ، دهها ایراد اصولی که بر احمدی نژاد وارد بود و صدمات عمده ای که به خاطر عملکرد او بر کشور و ملت ایران تحمیل شده بود رایاد آوری کرد. نه ماه قبل از آن  یعنی در شهریور ماه هشتاد و هفت نیز حسن روحانی در یک سخنرانی شدیداللحن ،رفتار داخلی و خارجی احمدی نژاد را به چالش کشیده بود. ااکنون که او ادعا می کند همه شبهه ها پیرامون انتخابات سال هشتاد وهشت شسته شده، بهتر است برای مردم توضیح دهد که آیا شبهه مطرح شده توسط خود او یعنی خریداری رأی با پول مردم نیز برطرف شده است؟ او برای آنکه صداقت خود با مردم ایران را به اثبات برساند باید نحوه شسته شدن شبهه خویش را اعلام کند. همچنین باتوجه به آنهمه نابسامانی و مفسده در دولت احمدی نژاد که حداقل نه ماه قبل از انتخابات توسط روحانی مطرح شد او باید برای مردم توضیح دهد علت عدم کاندیداتوری وی در سال هشتاد وهشت چه بوده است؟ البته من می دانم و او هم می داند که روحانی یا هر اصولگرای دیگری که می توانست بخشی از رأی احمدی نژاد را جذب کند حق کاندیداتوری در سال هشتاد وهشت را نداشت. در واقع رهبر جمهوری اسلامی، با صراحت و در ملاقات حضوری، روحانی و قالیباف را در آن سال از کاندیداتوری منع کرده بود که این هم یکی از شبهات پیرامون افتضاح انتخاباتی سال هشتاد وهشت است. اگر غیراز اینست آقای روحانی می تواند در کنار افشاگری در مورد روند شسته شدن نخستین شبهه خویش، این شبهه را نیز برطرف نماید. در غیر اینصورت بعید است کسی این «کتمان حقیقت » توسط روحانی را به حساب فراموشکاری او بگذارد.

۱۳۹۲ شهریور ۱۸, دوشنبه

من و آقای روحانی از پنج سال پیش تا امروز




پنج سال قبل - بیست و پنجم شهریور سال هشتاد و هفت - سرمقاله آفتاب یزد را به سخنرانی انتقادی حسن روحانی علیه دولت احمدی نژاد و حملات هماهنگ دولتی ها علیه او اختصاص دادم . پس از نوشتن این مقاله ، روحانی مرا به دفتر خود دعوت کرد و جلسه ای مفصل و خصوصی با او داشتم . نمی دانم آقای روحانی فقط حاضر به گفتگو با «واحدی » است که از او در برابر احمدی نژاد دفاع می کرد یا حالا هم که عازم امریکاست حاضر به گفتگو با « واحدیِ » پرسشگر هست . به هرحال بخشی از مقاله مورد نظر را در اینجا نقل می کنم



بهتر است دولتمردان هم به جاي تكرار پاسخ هاي رايج در دو سه سال اخير، در برابر تك تك ادعاهاي حسن روحاني پاسخ هاي مستدل ارائه نمايند. روحاني در مورد حضور در جمع سران شوراي همكاري خليج فارس و نشستن در زير تابلوي <دول خليج العربيه> اعتراض كرده و نگراني خود را از دريافت قطعنامه ضدايراني در همين اجلاس بيان داشته است. اگر ادعاي او در اين مورد گزاف است، مي توان تصاوير تابلوهايي را ارائه نمود كه حضور رئيس جمهور ايران را در <اجلاس شوراي همكاري خليج فارس> گرامي داشته و نيز نسخه اي از بيانيه پاياني اجلاس را منتشر نمود كه نشان مي دهد سران عرب دست از ادعاي ضدايراني خود برداشته اند! روحاني از خالي شدن صندوق ذخيره ارزي سخن گفته است. مي توان آمار دقيقي از فروش نفت و درآمد مازاد – نسبت به پايه تعيين شده در بودجه– كه بايد به حساب ذخيره ارزي ريخته شود ارائه نمود و آن را با موجودي فعلي آن حساب تطبيق داد. در اين راه مي توان از بعضي نمايندگان اصولگراي مجلس هشتم نيز كمك گرفت كه در آستانه افتتاح مجلس هفتم، مصوبه مجلس ششم براي برداشت چندصدميليون دلار از آن حساب را خيانت مي دانستند! روحاني برخي اقدامات از جمله انحلال سازمان مديريت را به مثابه زدن مهر پايان بر اقدامات كارشناسي دانسته است. اگر كساني اين سخن او را قبول ندارند بهتر است به ميان نمايندگان اصولگراي مجلس و كارشناسان نزديك به اصولگرايان بروند و با گرفتن تاييديه از آنها، عملاسخن روحاني را غيرواقعي قلمداد كنند. روحاني از اينكه ايرانيان در برخي كشورها، مورد بي احترامي قرار مي گيرند اظهار تاسف كرده است و به خاطر همين حرف مورد حمله قرار گرفته است. درحالي كه يك ماه پيش، همه رسانه هاي ايراني، سخنان يك نماينده اصولگراي مجلس را منتشر كردند كه مصاديق مشخصي از هتك حرمت و خدشه بر عزت ايرانيان در كشورهاي همسايه را اعلام مي كرد. اما در آن روز هيچ كس آن نماينده مجلس را با عباراتي كه اخيراً براي حمله به روحاني مورد استفاده قرار مي گيرد، نوازش نكرد! اگرادعاي روحاني در خصوص خدشه به عزت ايران و ايرانيان غلط است حاميان دولت نشانه هايي از پاسخ مثبت مصر به پيشنهاد سخاوتمندانه احمدي نژاد براي برقراري فوري رابطه با آن كشور يا رفتار روسيه و چين در موضوع هسته اي - پس از ابراز اعتماد هاي مكرر مسئولان دولت نهم به اين دو كشور– ارائه نمايند!
  
    روحاني به فرصت هاي ناشي از حماقت آمريكايي ها و رفتار روس ها اشاره كرده و تاسف خود را از اين بابت اعلام نموده است كه ايران نتوانست از اين فرصت هاي طلايي استفاده كند. حاميان دولت مي توانند به جاي حملات مبهم به روحاني، چند نمونه از فرصت سازي ها و فرصت يابي هاي خود كه به نتايج عملي در انعقاد قراردادهاي بزرگ نفتي، تجاري يا حتي سياسي براي كشورمان منجر شده است اشاره كنند تا ادعاهاي روحاني به صورت عملي رنگ ببازد. در ميان سخنان روحاني نكات ديگري هم وجود دارد كه در ارتباط مستقيم با زندگي روزمره مردم، كاهش قدرت خريد و تحميل فشارهاي فراوان بر آنهاست. در مورد اين ادعاها، مردم بهتر از هر كس تشخيص مي دهند كه ادعاهاي روحاني بي اساس است و هدف انتخاباتي دارد يا ادعاهاي كساني كه همه روزه از بهتر شدن وضعيت معيشت مردم سخن مي گويند! ادعاي روحاني در خصوص تاثير مستقيم اقدامات و اظهارات نسنجيده بر شرايط كسب و كار مردم نيز نكته اي است كه اگر از واقعيت به دور باشد با سخنراني هيجاني روحاني، بر مقبوليت اين سخنان در ميان فعالان اقتصادي و آحاد مردم افزوده نخواهد شد و اگر حقيقت داشته باشد تكذيب مسئولان دولتي و متهم كردن سخنران به اهداف انتخاباتي، چيزي از ارزش اين سخنان كم نخواهد كرد.
    .
  
    در پايان ذكر اين نكته ضروري است كه حتي اگر سخنان اخير روحاني، كليد زدن تبليغات انتخاباتي باشد او كاري نكرده است جز پيروي از همان روشي كه برخي طرفداران احمدي نژاد در دوره تبليغات انتخاباتسال 84 انجام داده اند؛ اگر چه برخي سخنان روحاني به دليل ارائه برخي شواهد ملموس براي مردم، از مقبوليت بيشتري برخوردار بوده است. اما حاميان دولت نمي توانند با پاسخگويي هاي احساسي، به نقطه صفر خود يعني دوره تبليغات سال 84 باز گردند. آنها اكنون مدارك كافي در اختيار دارند و اگر ادعاهاي روحاني و ساير منتقدان جدي دولت را ناصحيح مي دانند بايد با سند و مدرك به جنگ آنها بروند.

۱۳۹۲ شهریور ۱۱, دوشنبه

آیت اله شریعتمداری، تداوم جنگ ، کشتار شصت و هفت و.... یاد آوری به خاتمی

سید محمد خاتمی در یکی از آخرین اظهارنظرهای خود گفته است :"در فضای بسته ،نقد از خود هم ممکن نیست. وقتی جریانی و گرایشی در جامعه تحت فشار و زندان است روا نیست که از خود مچ گیری کند و آب به آسیاب  تخریب گران  و انحصار طلبان بریزد".این سخنان پس از آن مطرح شد که سعید حجاریان به خاطر «رد ادعای تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال های هشتاد و چهار و هشتاد و هشت » مورد حملات  شدید از سوی اصلاح طلبان غیر حکومتی قرار گرفت. البته به نظر می رسد قریب الوقوع بودن انتقادات داخلی به دلیل « نقش آفرینی گروهی ازاصلاح طلبان درفریب انتخاباتی اخیر» نیز در موضع گیری اخیر خاتمی بی تأثیر نبوده است. اما انگیزه خاتمی هرچه که بوده ، نمیتوان نسبت به خطرات ناشی از این اظهارات بی تفاوت بود. در واقع توصیه خاتمی همان حربه ای است که از آغاز استقرار نظام جمهوری اسلامی تا کنون  به صورت متناوب و دوره ای ،در خدمت اصلاح طلبان و  اصولگرایان حکومتی بوده تا از زحمت  پاسخگویی و شفاف سازی خلاص شوند.

 هنوز چند ماهی  پیروزی انقلاب نگذشته بود که حوادث ترکمن صحرا و پس از  آن کردستان، به اهرمی برای سرکوب آزادی ها تبدیل شد . در آن زمان  سران حکومت ادعا می کردند  افشای برخی نابسامانی ها موجب سوء استفاده دشمنان خارجی انقلاب خواهد شد  و   دارندگان رسانه های بزرگ جهانی را در اقدامات فریب دهنده خود به منظور برهم زدن آرامش در داخل کشوریاری می کند. در یک کلام به این بهانه که نباید  به آسیاب اقتدار گرایان جهان  آب ریخت ،بستن دهانها و سرکوب رسانه ها را توجیه کردند. 

نمی توان انکار کرد  که توانایی  حکومت در وحشت آفرینی ازخطر اقتدار گرایان جهانی تا آنجا بود که بسیاری از انقلابیون و زجرکشیدگان از سرکوب  نیز به کاروانی پیوستند که جلودار آن آیت اله خمینی بود و سرکوب آزادی بیان و قلم را امری مقدس بر می شمرد. در همان فضا،  بزرگانی همچون مرحوم آیت اله شریعتمداری به زندان خانگی افتادند و میهن پرستانی  همچون مهندس امیر انتظام ، بهترین سال های زندگی خود را در بدترین زندانهای جمهوری اسلامی سپری کردند اما اغلب سیاستمدارانی که امروز اصلاح طلب نامیده می شوند ساکت ماندند مبادا آب به آسیاب دشمنان داخلی و خارجی ریخته شود.زندانی شدن برخی شخصیت های ملی ومذهبی، تنها ثمره سکوت مصلحت اندیشانه برخی از آزادیخواهان سابق نبود .

هنوز بستن دهان ها به بهانه جلوگیری از تضعیف انقلاب نو پا ادامه داشت که صدام با حمایت بسیاری از حکام عرب و قدرت های شرقی و غربی ،به ایران حمله کرد .  بسیاری از کسانی که در دوره جنگ به بهانه حفظ یکپارچگی کشور در برابر دشمن خارجی  ، چشم بر مظالم و مفاسد بستند شاید نمی دانستند که سکوت ایشان در برابر سیاست های حاکم ، قدرت مسلط بر کشور را به « عدم پاسخگویی » در همه زمینه ها عادت می دهد . جنگ ویرانگر و خانمانسوز با عراق ، هشت سال به طول انجامید اما همه کسانی که امروز بر بیهودگی ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر تأکید می کنند سکوت پیشه ساختند. در واقع به بهانه  جلوگیری از سوء استفاده دشمن، بزرگترین دشمنی در حق ملت و کشور ایران اعمال گردید . سکوت در برابر ادامه جنگ ،هزینه ای معادل   هزاران میلیارد دلار خسارت  مادی و قربانی شدن صدها هزار زن و مرد مظلوم ایرانی را بر دوش ملت ایران گذاشت.

جنگ هنوز به پایان نرسیده بود که یکی از ننگ آورترین اقدامات نظام یعنی اعدام ناگهانی صدها زندانی در یک دوره چندروزه انجام شد *. این بار هم «ادامه خطر دشمن خارجی »و هراس افکنی از یک نیروی معارض داخلی، بهانه به دست نیروهای داخلی داد تا دربرابر یکی از بزرگترین جنایات نظام، سکوت کنند. لابد آن روزهم محمد خاتمی هایی بوده اند و اعتراض به خودی ها به خاطر آن جنایت را «ریختن آب به آسیاب دشمن » می دانسته و عدم مچ گیری را توصیه می کرده اند.  

هرچه از سالهای نخستین انقلاب گذشت علاقه حکومت به «سکوتِ خودی و غیرخودی » در مقابل مفاسد و مظالم ، افزایش یافت والبته به موازات آن بر طیف قربانیان این سکوت های مصلحت اندیشانه یا کاسبکارانه افزوده شد. اگر در سالهای نخستین استقرار جمهوری اسلامی، رقبای احتمالی ومخالفان سرشناس آیت اله خمینی وبه حبس وحصر می رفتند در پایان دهه نخست از پیروزی انقلاب، کم کم  نوبت به کسانی رسید که  سکوت خود نسبت به همه کژی ها را مقدس می شمردند زیرا به گمان آنها، فریاد اعتراض می توانست آب به آسیاب دشمن بریزد.

البته در گزینش قربانیان جدید، قبل از همه نوبت به برخی همراهان اولیه انقلاب رسید که قبل از دیگران در برابر کج روی های نظام،قد علم کرده بودند. آیت اله منتظری  شاید با توجیهی شبیه به آنچه امروز خاتمی می گوید در برابر حبس خانگی آیت اله شریعتمداری و آیت اله روحانی در قم وحصر آیت اله قمی در مشهد سکوت کرده بود .او به تداوم بیهوده و هزینه ساز جنگ هم به صورت جدی اعتراض نکرد زیرا احتمالا فکر می کرد نباید در مقابل دشمنانی که همه ابزارهای تبلیغاتی را در اختیار دارند ،نظام مورد علاقه خود را تضعیف کند و آب به آسیاب دشمنانی بریزد که با گفتمان انقلاب دشمنی دارند.اما آنگاه که همین آیت اله منتظری نتوانست شاهد برخی ظلم ها و فسادها باشد و لب به اعتراض گشود  اعتـراض های او را تاب نیاوردند   زیرا برای معتادان به «آرامشِ گورستانی »هیچ نوع جنجالی قابل تحمل نیست .

آیت اله منتظری با رفتن به حصر خانگی در سال هفتاد وهفت در واقع  تاوان اعتراضاتی را پرداخت که از سال 1367 وپس از کشتار شرم آور زندانیان سیاسی آغاز  کرده بود . درآن زمان گروهی از سیاستمداران اصلاح طلب با سکوت خود،عملاً مهر تأیید بر اقدام حاکمیت - حصر آیت اله منتظری - زدند .آنها ظاهراً می دانستند شرط ادامه حضور در حاکمیت ،تن دادن به اعتیاد حکومت  است :اعتیاد به «مجیز شنیدن و تنفر از گوش سپردن به اعتراض »، غافل از اینکه این اعتیاد هرروز جلوه های جدید می یابد و روزی دامن گیر تن دهندگان به آن خواهد شد.

اکنون به سخن اخیر خاتمی بازمی گردم . او از یاران اصلاح طلب خویش خواسته تا اطلاع ثانوی از مچ گیری درون جناحی خودداری کنند. این سخن در آستانه تنظیم روابط جدید اصلاح طلبان حکومتی با نظام و ورود برخی از آنان به بدنه دولت بیان شده  است. یعنی درست در شرایطی که احتمال افزایش کجروی اصلاح طلبان می رود و هم زمان با زیر سؤال بردن برخی واقعیت های تاریخی توسط سعید حجاریان، محمد علی نجفی وتعدادی از مشتاقان حکومت، خاتمی توصیه به "سکوت درون جبهه ای "می کند   تا   مبادا انحصار طلبان ،سوء استفاده کنند.   گویی  با  مخفی نگهداشتن دستوری ضعف ها، خطاکاران به "خود اصلاحی "دست خواهند زد.

توصیه خاتمی هیچ تأثیر واقعی بر درک مردم از واقعیت های جامعه ندارد. اما بسته شدن مسیر انتقاد در رسانه های اصلاح طلب، از یک سو منجر به "عادی سازی  معامله پشت  پرده گروهی از اصلاح طلبان برای بازگشت به حکومت" خواهد شد در حالی که  هزینه این زد و بند ،مشروعیت بخشی به اقدامات ظالمانه و پُرمفسده رهبر و عوامل اوست. از سوی دیگر سران نظام را آسوده خاطر خواهد کرد که مسابقه برای ورود به  " کمپ اصلاح طلبان پشیمان " و کسانی که به خواسته های جنبش سبز پشت می کنند  حتی در میان "تریبون داران اصلاح طلب " نیز با مخالفت جدی مواجه نخواهد شد.

 بخشی از اصلاح طلبان که خاتمی دستور توقف انتقاد از آنها را صادر کرده، هم اکنون در جمع شرکا  یا مباشران دولت قرار گرفته اند و عدم انتقاد از ایشان به معنای ادامه همان روندی است که در سی و پنج سال گذشته وجود داشته است. در این سه و نیم دهه ،به بهانه " نریختن آب به آسیاب دشمنان داخلی یا خارجی " ،بسیاری از ضعف ها پنهان مانده و موجب عقب ماندگی کشور یا ظلم های   غیر قابل جبران به هموطنان شده است.

آنچه خاتمی از همفکران خود خواسته ، همان چیزی است که سید علی خامنه ای هم از پیروان خود می خواهد. در همه سالهای گذشته، ادعای خامنه ای و عوامل او ، این بوده که نظام ، با دشمنانی در داخل و خارج مواجه است و نباید در مقابل آنها جبهه حاکمیت را تضعیف کرد.قبل از او هم نزدیکان آیت اله خمینی همین خواسته را از همه فعالان سیاسی و مذهبی داشتند.طُرفه آنکه در آن دوران، گاه بدون درخواست علنی آقای خمینی یاران  چپ گرا و راست گرای او ـ اصلاح طلبان و محافظه کاران فعلی ـ داوطلبانه ، سکوت اختیار می کردند.

امروز با نگاهی گذرا به سرنوشت کشور در سه دهه گذشته می توان ثمره « سکوت برای جلوگیری از سوء استفاده غیر خودی ها » را دید.تداوم نابخردانه جنگ و تحمیل میلیاردها دلار خسارت به کشور در کنار قربانی شدن دهها هزار ایرانی غیرتمند، ثمره سکوت آن دوران وشرایط تأسف بار ایران در همه عرصه های داخلی و خارجی، دستاورد تداوم سکوت در دوره رهبری سید علی خامنه ای است.

آقای خاتمی لابد توصیه خرداد ماه یکهزار وسیصد وپنجاه ونه  سید احمد خمینی را به یاد دارد.روز  بیست ودوم خرداد سال پنجاه ونه ،سازمان مجاهدین خلق در ورزشگاه امجدیه  مراسمی برگزار می کرد که توسط عناصر حزب الهی به  خون کشیده شد . دو روز بعد از آن حادثه،سید احمد خمینی در گفتگویی ،   این پرسش را مطرح کرد که «چرا اگر به فلان مرکز نماز جمعه حمله شود حتی گربه ای که در  خانه حمله کنندگان هست نیز شناسایی می شود اما در روز روشن به یک تجمع قانونی حمله می شود و هیچکس پاسخگو نیست».اندکی بعد از این حادثه، ادعای کودتا در کشور ، همه مسائل را به حاشیه برد. پس از آن هم جنگ آغاز شد و تضییع حقوق مردم به امری عادی  تبدیل گردید. البته تا مدتی ، برخی از مقامات حکومتی ، همچنان در خصوص پاسداشت آزادی ها سخن می گفتند.مثلا سید احمد خمینی در نامه ای که روز بیست و هشتم بهمن ماه پنجاه و نه در روزنامه کیهان به چاپ رسید  ضرب و شتم شیخ حسن لاهوتی در رشت و سکوت اکثر دست اندرکاران نظام در برابر آن را به باد انتقاد گرفت.او ازجمله  خاتمی و دعایی - نمایندگان آیت اله خمینی در کیهان و اطلاعات - را مورد خطاب قرار داد:« عزیزانم دعایی و خاتمی ! چرا ساکتید و هیچ نمی گویید؟چه مرگمان شده است؟لابدشما هم استدلالتان این است که اگر فریاد برآورید ....ضدانقلاب از آن سوء استفاده می کند». اما به تدریج سیداحمد خمینی هم در کنار کسانی قرار گرفت که « به خاطر جلوگیری از سوء استفاده ضد انقلاب ، ظلم ها را می دیدند و سکوت می کردند».  نتیجه اینکه  سید احمد خمینی از موضع اعتراض به قتل یک نفر در حادثه امجدیه، به موضع سکوت در برابر اعدام یک شبه صدها تن رسید. این تغییر موضع از عوامل مختلفی ریشه می گرفت امایقیناً نمی توان  سکوت های مصلحت اندیشانه و گاه کاسبکارانه که همه آنها با توجیه جلوگیری از سوء استفاده اغیار صورت می گرفت را در نهادینه شدن « حق کشی های روز افزون » بی تأثیر دانست.

سید محمد خاتمی خود از نزدیک روند تثبیت تک صدایی در کشور به بهانه « جلوگیری از سوء استفاده دشمن » را شاهد بوده است .لذا بسیار عجیب است که بار دیگر همان « سکوتِ دیکتاتور پرور » را توصیه می کند. او اگر لحظاتی  خاطرات خود را مرور نماید درخواهد یافت که  که از حصر آیت اله شریعتمداری تا حصر آیت اله منتظری، از بازداشت  سخن گوی دولت بازرگان - مهندس امیر انتظام - تا حبس  نایب رئیس مجلس اصلاحات -مهندس بهزاد نبوی، -، از توقیف روزنامه میزان مهندس بازرگان تا توقیف اعتماد ملی کروبی و از تداوم نابخردانه جنگ با عراق تا دشمن تراشی ابلهانه خامنه ای و احمدی نژاد، مسیری طی شد که هموار کننده آن مسیر، بستن تدریجی زبان ها به بهانه جلوگیری از سوء استقاده دشمن بود.  پس شایسته نیست کسانی که داعیه مبارزه با دیکتاتوری را دارند توجیه گر عامل اصلی نهادینه شدن تک صدایی در کشور باشند و اقدام خود را مبارزه با انحصار طلبان ضد دموکراسی بنامند.

 

__________________

*پی نویس : موضع نگارنده در برابر اقدامات گذشته سازمان مجاهدین خلق ، آشکار تر از آنست که نیاز به توضیح داشته باشد اما مخالفت با سیاست های سازمان نمی تواند توجیه گر سکوت نسبت به  جنایت نابخشودنی سال شصت و هفت باشد