۱۳۹۲ فروردین ۱۸, یکشنبه

نامه تاج زاده ؛ خبر اشتباه یا خیالبافی به جای تحلیل؟

نوشته شجاعانه و البته غیر واقع گرایانه سید مصطفی تاج زاده  ودعوت او از خاتمی برای شرکت در نمایش انتخاباتی ریاست جمهوری، دارای نکات متعددی است که رد بسیاری از آنها ، چندان مشکل نیست. مشغول نوشتن جوابیه ای براین تحلیل هستم .اما به عنوان مقدمه و قبل از انتشار پاسخ مفصل، مایلم حدس خود درمورد اطلاعاتی که مبنای تحلیل های آقا مصطفی است را بیان کنم . تاج زاده در بخشی از تحلیل انتخاباتی خود آورده است: «رهبر از عکس العمل پیش بینی ناشده آقای احمدی نژاد بسیار نگران است. برای نمونه هیچ بعید نیست که او رفتاری مشابه آن چه در انتخابات نظام پزشکی انجام داد، از خود بروز دهد و با رد صلاحیت کاندیدای مورد نظر خویش، انتخابات را باطل بخواند یا از برگزاری آن طفره رود و یا اساساً استعفا دهد! » تاج زاده توضیح نداده که واکنش احمدی نژاد به موضوع انتخابات نظام پزشکی ، در عمل چه حاصلی داشته که اکنون برمبنای آن ، از احتمال مقاومت احمدی نژاد در برابر مهندسی انتخابات ریاست جمهوری سخن می گویند؟ شاید تحلیل دقیق تر آن باشد که  احمدی نژاد با ورود به موضوع انتخابات نظام پزشکی ، احتمال موفقیت خود برای  ایستادگی در برابر «‌مهندسان انتخابات » را ارزیابی کرد و آنگاه که همراهی صد در صدی وزیر تازه منصوب شده بهداشت با «‌مهندسان انتخابات نظام پزشکی » را مشاهده کرد از موضع ظاهراً قاطع خویش ، عقب نشینی نمود.این تجربه به احمدی نژاد آموخت که در انتخابات ریاست جمهوری هم  نمی تواند بر روی همکاری وزارت کشور  حساب کند. ظاهراً‌برخی دوستان اصلاح طلب بیش از خود احمدی نژاد به توانایی های ماورایی رئیس دولت کودتا ایمان دارند. شاید هم خبر ها به صورت هدفمند و گزینش شده به تاج زاده  می رسد و او گمان می کند احمدی نژاد موفق شده تهدید خود برای ابطال انتخابات نظام پزشکی را عملی سازد!

نکته دیگری که در پاسخ مشروح خود به سید مصطفی تاج زاده به تفصیل به آن  خواهم پرداخت  وجود نشانه هایی در تحلیل اخیراوست که ثابت می کند او بر خلاف کروبی و رفسنجانی، وجود تقلب گسترده در انتخابات سال ۱۳۸۴ ـ دور اول ریاست جمهوری احمدی نژاد ـ را قبول ندارد ( تاج زاده :در انتخابات ۸۴ به گفته آقای عسگراولادی، وقتی رهبری از ایجاد اتحاد بین نامزدهای اصول گرا ناامید شد، به خدا توکل کرد و شاهد رقابت هفت نامزد با یکدیگر شد. از آن فضای نسبتاً آزاد اما با تخلفات آشکار، آقای احمدی نژاد بیرون آمد و نامزدهای اصلاح طلب، آقای هاشمی و نیز نامزد احزاب اصول گرا در انتخاباتی رقابتی، اگرچه با تخلفاتی که پیگیری نشد، رأی نیاوردند. رهبر می تواند این تجربه مثبت از نظر خویش را مجدداً تکرار کند. شاید مجدداً فرد مطلوبی از نظر ایشان رأی بیاورد، بدون آن که انتخابات یک اسبه برگزار شود). به نظر می رسد تاج زاده  انتخاب احمدی نژاد درسال ۱۳۸۴ را در روندی می داند که اگرچه با تخلفاتی همراه بوده اما تخلفات آن در حدی نبوده که کروبی و رفسنجانی ادعا کردند. بر حسب ظاهر او  با نظر موسوی و کروبی در مورد کودتا در انتخابات سال ۱۳۸۸هم  موافق نیست.  این بخش از تحلیل او را بخوانید :« .....هم انتخابات و هم دولت با آرای به مراتب کم تری در قیاس با سال ۸۸ و در نتیجه با پشتوانه ملی پایین تری مجبور است با معضلات رو به تزاید کنونی مواجه شود.» به موجب این جملات، ظاهراً تاج زاده رأی بالای احمدی نژاد در سال ۸۸ را قبول دارد اما گمان می کند در انتخابات سال ۹۲ ، کاندیدای دولت موفق به جلب آن میزان از رأی نخواهد شد. کسی نمی تواند تاج زاده را به خاطر اختلاف نظر با کروبی، موسوی و رفسنجانی در مورد دو انتخابات سال های ۸۴ و ۸۸ را محکوم کند اما خوب است به جای پیچیده گویی  واظهارات دو پهلو، صراحتاً با مردم سخن گفته شود. در این مورد هم در پاسخ تفصیلی خود ، سخن خواهم گفت.

۱۳۹۲ فروردین ۱۷, شنبه

مسابقه بیست سؤالی و بیسکویت هسته ای

حدود چهل سال پیش که دانش آموز دبستان علم و دین در نارمک تهران  بودم یکی از معلمان دفتری داشت که از روی آن برای ما لطیفه می خواند. یکی از لطیفه هایی که به یاد می آورم مربوط به شرکت  فردی ساده لوح در مسابقه
« بیست سؤالی » بود. ظاهراً مجری مسابقه با آن فرد آشنا بوده و به او می گوید جواب مسابقه « بیسکویت » است ،اما مبادایک دفعه پاسخ را بگویی. اول چند تا از سؤال هایی که معمولاً در مسابقه « بیست سؤالی » رایج است را بپرس بعداً جواب را بگو. وقتی مسابقه شروع می شود شرکت کننده می پرسد : « یک کویت است؟» نه . « دو کویت است ؟» نه. سه کویت ..... ده کویت ....نوزده کویت؟ نه. بیس کویت ؟ بله! 
نمایش مشترک مقامات جمهوری اسلامی و طرف های غربی  در آستانه مذاکرات آلماتی -۲ و در روز اول مذاکرات ، مرا به یاد این داستان انداخته است. بر این باورم که آقای خامنه ای ، کاملاً در برابر گروه ۱+۵ لُنگ انداخته و آنها هم تسلیم همراه با ذلت او را پذیرفته اند . در عین حال  این امتیاز را به جمهوری اسلامی داده اند که برای کمتر  رسوا شدن ،  اعلام « بیسکویت هسته ای » در این مسابقه ، به صورت ظاهراً طبیعی انجام شود. اما آنقدر موضوع رسواست که همانند همان داستان « بیسکویت » همه متوجه آن می شوند.  همچنین خیلی طول نخواهد کشید تا میزان هزینه های تحمیل شده به ملت ایران  قبل از تسلیم ذلت بار در موضوع هسته ای، آشکار شود

۱۳۹۲ فروردین ۱۶, جمعه

آقای خامنه ای ! این عو عو سگان شما نیز بگذرد

کسانی که زندگی در امریکا را تجربه کرده اند می دانند تأمین معیشت خانواده در این کشور ، کار ساده ای نیست . من و خانواده ام هم از این قاعده ، مستثنی نیستیم. به خصوص برای کسی که بخواهد اشتغال تمام وقت سیاسی داشته باشد  وضعیت پیچیده تری به وجود می آید زیرا بسیاری از زمان هایی که برای انجام گفتگوها و سخنرانی ها در نظر گرفته می شود منطبق بر ساعات  اداری است  به طوری که تلفیق « اشتغال برای تأمین  نیازمندی های زندگی » با « در دسترس بودن برای پاسخگویی به خبرنگاران یا حضور در نشست های سیاسی » اگر نگویم غیر ممکن ، بسیارمشکل است. بر همین اساس از حدود یک و نیم سال پیش ، به طور جدی تصمیم گرفتم حداقل برای مدتی، فعالیت های سیاسی خود را به انجام برخی گفتگوهای تلویزیونی و تکمیل کتاب خاطرات خود ، محدود سازم . نخستین بار که به صورت جدی در اندیشه  اجرای این تصمیم  بودم یک سایت  مدعی اصلاح طلبی ، خبری سراسر کذب به نقل از خانواده کروبی علیه من نوشت. در آن شرایط ، اجرای تصمیم خود را موجب تقویت  دروغ پردازان می دانستم. لذا علیرغم مشکلات اقتصادی که در برابرم وجود داشت فعالیت های سیاسی را با همان حجم پیشین ادامه دادم. اندکی بعد  ، مقدمات نمایش انتخاباتی مجلس نهم در حال تدارک بود. چند تن از دوستان که از تصمیم من مطلع شده بودند  توصیه کردند کماکان به نوشتن و فعالیت ادامه دهم. در بهار سال گذشته ، پیام های تهدید آمیزی دریافت کردم که ضمن خودداری از افشای آنها، توقف یا کاهش فعالیت خویش را موجب جسارت تهدید کنندگان وابسته به جمهوری اسلامی می دانستم.پس از آن، مقاله  ای در خصوص یکی از چهره های سرشناس مخالف جمهوری اسلامی نوشتم که گروهی از طرفداران او، مرا تهدید به شکایت در محاکم امریکا کردند . باز هم حس کردم کناره گیری از سیاست می تواند آن تازه به دوران رسیده ها را دچار توهم نماید.

 به هرحال سال گذشته را علیرغم همه مشکلات، به صورت کج دار و مریز سپری نمودم. در روزهای پایانی سال، با شرایطی مواجه شدم که راهی جز کاهش فعالیت سیاسی برایم باقی نمانده بود . لذا بدون آنکه با کسی سخنی بگویم ابتدا صفحه فیس بوک خود را به صورت موقت، بستم و روال همیشگی در نوشتن حداقل یک مقاله در هفته را نیز به حال تعلیق در آوردم. در این مدت جز دو برنامه تلویزیونی و کار بر روی دو کتاب، فعالیت دیگری نداشتم و تصور می کردم ادامه این روال برایم مطلوب است. اما دیروز اتفاقی افتاد که نمی توانستم نسبت به آن بی تفاوت باشم. یکی از دوستان که حدود دو سال از او بی خبر بودم  با مشقت فراوان مرا پیدا کرد و با نگرانی بسیار از من خواست ضمن مراقبت در رفت و آمدها ، از انجام سفر به خارج از امریکا خودداری کنم. او می گفت چند روز قبل از یکی از فرماندهان با نفوذ سپاه شنیده که فتوای قتل من توسط مجتهدان حکومتی صادر شده است. او که به دلیل حضور در  داخل ایران   با ترس فراوان با من سخن می گفت اصرار زیادی داشت که من برای مدتی دست از فعالیت هایم بردارم. دقایقی بعد از آن تماس به طور اتفاقی مطلع شدم که در دو سه هفته گذشته ، سایت های خبری حکومتی ، بر حجم دروغ پردازی های خود علیه من افزوده اند. خبر آن دوست و اقدام هماهنگ سایت های حکومتی ـ از جمله سایت وابسته به قالیباف شهردار تهران ـ مرا مطمئن نمود که فعالیت های من ، در حد خود ، تأثیر گذار است. لذا تصمیم گرفتم برای آخرین بار ، اجرای تصمیم خویش برای کاهش برخی فعالیت ها و توقف برخی از آنها را مدتی به تعویق بیندازم  و خطاب به رهبر مستأصل جمهوری اسلامی و آدمکشان حرفه ای او بگویم :
         این نوبت از کسان به شمـا ناکسان رسید            نوبت زناکسان شمـــا نیز بگذرد
         در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت             این عو عو سگان شما نیز بگذرد

این را نوشتم تا به تهدید کنندگان و آخوندهای دربار خامنه ای که برای «لقمه ای نانِ آغشته به خون» فتوای قتل صادر می کنندبگویم تهدید های آنها بیش از گذشته مرا به صحت راه خود ، مطمئن ساخت. آنها بدانند حتی روزی که فعالیت علنی نداشته باشم به سایر کوشندگان برای سرنگونی حکومت   ننگین ولی فقیه کمک خواهم کرد. آنها هم اگر در اجرای فتوای خود موفق شوند با کاهش یک سوم از هزینه خانواده سه نفره من، لطف بزرگی در حقمان کرده اند.  

۱۳۹۲ فروردین ۱۲, دوشنبه

فوت حاج سید جوادی و چشم دوربین سید محمد خاتمی

روح دکتر حاج سید جوادی شاد! در گذشت آن مرحوم  مرا به یاد نامه او به خامنه ای ـ اینجا ـ انداخت که هم  پُرمحتوا بود و هم  ادبیات رایج در میان بزرگمردان نهضت آزادی را در اذهان زنده نمود.  من باردیگر آن نامه را خواندم و به روح بزرگ  او  درود فرستادم . توصیه می کنم شما هم نامه را بخوانید.اما در گذشت مرحوم حاج سید جوادی یک دستاورد سیاسی هم داشت که چیزی نبود  جز پیام آقای سید محمد خاتمی به این مناسبت ـ اینجا ـ  بی تردید هر کس در این روزها  از درگذشت حاج سید جوادی مطلع می شود قبل از هر چیز نامه شجاعانه  او به  رهبر را به یاد می آورد. اما سید محمد خاتمی  به جای آن ،ناگهان سی و چهار سال و سه ماه به عقب بازگشته و دوران ستم شاهی را  به یاد آورده است. خاتمی در وصف آن مرحوم نوشته است : « او از مؤمنان دلیری بود که در دوران ستم شاهی همواره به دفاع از آزادی و آزادگان بر خاست و هزینه های آن را نیز با دلی گشاده پرداخت ». 

خاتمی پس از یادآوری مبارزات حاج سید جوادی در دوره ای که آن را ستم شاهی نامیده است او را «تا آخر عمر در خدمت جمهوری اسلامی » دانسته است. اما مگر جمهوری اسلامی چیزی غیر از رسوایی است که هم اکنون خامنه ای بر ایران تحمیل نموده است و حاج سید جوادی برای توصیف آن ، داستان گلستان را یاد آوری نموده است : «یکی را از ملوک عجم  حکایت کنند که دست تطاول به مال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیت آغاز کرده، تا جایی که خلق از مکاید  فعلش به جهان برفتند و از کربت جورش ، راه غربت گرفتند . چون رعیت کم شد ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند.»

نمی دانم خاتمی و سایر وکلای مدافع جمهوری اسلامی تا چه زمان دچار «دوربینی »خواهند بود ؟ آنها  با ندیدنِ عمدی جنایات و مفاسد امروز ، همچنان به دنبال نبش قبری هستند که « مرده» ای درون آن نیست! راستی آقای خاتمی! آیا در دوره « ستم شاهی » هیچگاه شنیده بودید که از مهراوه دوازده ساله ـ دختر نسرین ستوده ـ تا پیرمرد ۹۶ ساله ـ حاج سید جوادی ـ را ممنوع الخروج کرده باشند؟